جواب: نجات یا رستگاری به معنی رهایی یافتن از خطر یا رنج است. نجات پیدا کردن یعنی رها شدن یا محافظت شدن. این واژه معنای پیروزی، سلامتی، و محفوظ ماندن را در دل خود دارد. بعضی اوقات کتاب مقدس از واژه های “نجات” یا “رهایی” برای اشاره به خلاص شدن فیزیکی و موقتی در بعضی شرایط مانند نجات یافتن پولس از زندان استفاده کرده است (فیلیپیان 19:1).
در اکثر مواقع، واژهی “نجات” در رابطه با یک رهایی ابدی و روحانی میباشد. زمانیکه پولس به رئیس زندان فیلیپی گفت که برای نجات یافتن چه کاری باید بکند منظورش سرنوشت ابدی او بود (اعمال 30:16-31). عیسی مسیح نجات یافتن را مساوی با وارد شدن به پادشاهی خدا میدانست (متی 24:19-25).
ما از چه چیزی نجات پیدا کردهایم؟ آموزهی نجات در مسیحیت به ما میگوید که ما از “خشم” خدا که همانا داوری خدا بر گناه است، نجات پیدا کردهایم (رومیان 9:5؛ اول تسالونیکیان 9:5). گناه ما را از خدا جدا کرده است، و نتیجهی گناه مرگ است (رومیان 23:6). نجات در کتاب مقدس اشاره به رهایی یافتن ما از نتایج گناه میباشد و بنابراین نجات شامل پاک شدن از گناه است.
چه کسی نجات میدهد؟ تنها خدا میتواند ما را از گناه پاک کند و از تاوان گناه نجات دهد (دوم تیموتائوس 9:1؛ تیتوس 5:3).
خدا چگونه نجات میدهد؟ در آموزهی نجات در مسیحیت، خدا ما را از طریق عیسی مسیح نجات داده است (یوحنا 17:3). بهخصوص، نجات ما از طریق مرگ مسیح بر روی صلیب و رستاخیز او از دنیای مردگان، بدست آمد (رومیان 10:5؛ افسسیان 7:1). کتاب مقدس به روشنی به ما میگوید نجات هدیه باشکوه خداوند برای ما میباشد که سزاوار آن نیستیم (افسسیان 5:2، 8) و فقط از راه ایمان به عیسی مسیح در دسترس ما خواهد بود (اعمال 12:4).
چگونه نجات را دریافت میکنیم؟ ما با ایمان آوردن نجات پیدا میکنیم. در ابتدا، باید پیام انجیل را بشنویم، خبر خوبی که درباره مرگ و رستاخیز مسیح است (افسسیان 13:1. سپس باید ایمان بیاوریم یعنی بطور کامل به خداوند عیسی توکل کنیم (رومیان 16:1). که این شامل توبه و تغییر فکر دربارهی گناه و عیسی مسیح میباشد (اعمال 19:3)، و نام خداوند را بخوانیم (رومیان 9:10، 10، 13).
معنی و مفهوم نجات در مسیحیت این است: “رهایی از مجازات ابدی گناه که بهواسطهی فیض خداست و به کسانی عطا میشود که با ایمان، شروط توبه و ایمان به خداوند عیسی را میپذیرند.” نجات فقط از طریق عیسی مسیح امکانپذیر میباشد (یوحنا 6:14؛ اعمال 12:4) و فراهم آوردن و تضمین و امنیت نجات فقط به خداوند بستگی دارد.
جواب: آیا شما گرسنه هستید؟ منظور گرسنگی جسمی نیست، بلکه منظور این است که آیا دارای حس گرسنگی برای چیزی بسیار والاتر در زندگی خود هستید؟ آیا در اعماق وجود خود نیازی می بینید که هرگز ارضا نشده است؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او راه نجات شماست. او فرمود: “من نان حیات هستم. کسی که نزد من آید هرگز گرسنه نشود و هر که به من ایمان آرد هرگز تشنه نگردد” (یوحنا فصل 6 آیه 35).
آیا سردرگم هستید؟ آیا زندگی بی هدفی را دنبال میکنید؟ آیا در تاریکی سرگردان هستید؛ و کسی نیست شما را به سمت روشنایی راهنمایی کند و شما را از تاریکی نجات دهد؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او راه نجات شماست. او فرمود: “من نور جهان هستم، هر كه مرا پيروی كند، در تاريكی نخواهد ماند، زيرا نور حياتبخش راهش را روشن میكند.” (یوحنا فصل 8 آیه 12).
آیا هرگز احساس کرده اید که پشت درهای بسته گیر کرده اید و هر دری هم که بسوی شما گشوده می شود، به سوی یک زندگی پوچ و بی معناست؟ آیا در جستجوی دری هستید که شما را به سمت یک زندگی پرمعنی و هدفمند رهنمون سازد؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او راه نجات شماست. او فرمود: ” من در هستم. كسانی كه از اين در وارد میشوند، نجات پيدا میكنند و در داخل و بيرون میگردند و چراگاه سبز و خرم میيابند. ” (یوحنا فصل 10 آیه 9).
آیا دیگران همیشه شما را مایوس کرده و تنها گذاشته اند؟ آیا دوستی های شما سطحی و توخالی هستند؟ آیا به نظر می رسد که همه در پی سوء استفاده از شما هستند؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او راه نجات شماست. او فرمود: ” من شبان خوب و دلسوزم. شبان خوب از جان خود میگذرد تا گوسفندان را از چنگال گرگها نجات دهد… من شبان خوب و مهربانم و گوسفندانم را میشناسم و آنها نيز مرا میشناسند.” (یوحنا فصل 10 آیه های 11 و 14 ).
آیا از خود می پرسید که بعد از مُردن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا از زندگی کردن برای امور فانی و پوچ خسته شده اید؟ آیا بعضی اوقات فکر نمی کنید که زندگی بی معنا است؟ آیا خواستار زندگی دوباره بعد از مرگ هستید؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او راه نجات شماست. او فرمود: “آن كسی كه مردگان را زنده میكند و به ايشان زندگی میبخشد، من هستم. هر كه به من ايمان داشته باشد، اگر حتی مانند ديگران بميرد، بار ديگر زنده خواهد شد. و چون به من ايمان دارد، زندگی جاويد يافته، هرگز هلاک نخواهد شد. ” (یوحنا فصل 11 آیه های 25 و 26)
راه چیست؟ حقیقت چیست؟ زندگی چیست؟ عیسی مسیح اینگونه پاسخ می دهد: ” راه منم، راستی منم، زندگی منم. هيچ كس نمیتواند به خدا برسد مگر بوسيلهء من” (یوحنا فصل 14 آیه 6 )
همۀ این سؤالات و سردرگمی ها ناشی از گرسنگی روحانی شماست که فقط مسیح میتواند این حس گرسنگی را رفع کند. عیسی مسیح تنها شخصی است که میتواند تاریکی را از بین ببرد. عیسی مسیح دری بسوی یک زندگی شاد و رضایت بخش است. عیسی مسیح آن دوست واقعی و شبان نیکویی است که شما بدنبال او می گردید. عیسی مسیح حیات واقعی در این دنیا و در دنیای بعد از مرگ است. عیسی مسیح راه نجات شماست.
دلیل اینکه این حس گرسنگی عمیق روحانی را در خود می بینید، دلیل اینکه در تاریکی و ظلمت گم گشته اید، دلیل اینکه نمی توانید معنی و مفهومی برای زندگی پیدا کنید، این است که از خدا دور افتاده اید (جامعه فصل 7 آیه 20؛ رومیان فصل 3 آیه 23). این خلا درون قلب شما نشان دهنده اینست که خدا در زندگی شما حضور ندارد. ما آفریده شده بودیم تا با خدا در رابطه و دوستی باشیم، ولی گناهِ ما باعث گسسته شدن این رابطه شده است. و حتی بدتر! گناه نه تنها باعث شده تا در این زندگی از خدا دور باشیم بلکه باعث دوری و جدایی پس از مرگ و ابدی از خدا نیز شده است. (رومیان فصل 6 آیه 23 ؛ یوحنا فصل 3 آیه 36).
آیا برای این مشکل راه حلی وجود دارد؟ بلی؛ عیسی راه حل این مشکل است. عیسی مسیح گناهان ما را بر خود گرفت (دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21). او به جای ما مُرد (رومیان فصل 5 آیه 8) و مجازاتی را که ما لایق آن بودیم بر خود گرفت. پس از سه روز، از مردگان برخاست و پیروزی خود را بر گناه و مرگ ثابت نمود (رومیان فصل 6 آیه 4 و 5). اما چرا او این کار را کرد؟ عیسی مسیح، خود جواب این سؤال را می دهد: ” بزرگترين محبتی كه شخص میتواند در حق دوستانش بكند، اين است كه جان خود را در راه ايشان فدا سازد. محبت را بايد اينچنين سنجيد. ” (یوحنا فصل 15 آیه 13). عیسی مُرد تا ما حیات داشته باشیم. اگر ما به مسیح ایمان آوریم و مطمئن باشیم که مرگ او پرداخت تاوان گناهان ما بود، همۀ گناهان ما بخشیده خواهند شد. در این صورت است که گرسنگی روحانی ما ارضاء خواهد شد، تاریکی به نور تبدیل خواهد شد، یک زندگی پر معنا و با هدف را تجربه خواهیم کرد، بهترین دوست و شبان نیکوی خود را خواهیم شناخت، و اطمینان خواهیم داشت که پس از مرگ، حیات جاودانی خواهیم داشت. حیاتی که پس از مرگ دوباره به ما اعطا شده تا به طور ابدی با عیسی مسیح در بهشت زندگی کنیم.
“زيرا خدا بقدری مردم جهان را دوست دارد كه يگانه فرزند خود را فرستاده است، تا هر كه به او ايمان آورد، هلاک نشود بلكه زندگی جاويد بيابد.” (یوحنا فصل 3 آیه 16)
جواب: شاید این مقوله یکی از مهمترین سؤالات در مسیحیت باشد. همین پرسش باعث ایجاد اصلاحات وجدایی میان کلیساهای پروتستان و کاتولیک شد. این سوال مبنای تفاوت کلیدی میان مسیحیت کتاب مقدسی و سایر فرقه های مسیحی است. آیا نجات فقط بوسیلۀ ایمان است یا اینکه اعمال را نیز شامل می شود؟ آیا من فقط با ایمان به عیسی مسیح نجات می یابم و یا اینکه علاوه بر ایمان به عیسی مسیح، باید کارهای خاصی نیز انجام دهم؟
سوال راجع به نجات فقط بوسیلۀ ایمان و یا نجات بوسیلۀ ایمان و اعمال، اغلب بوسیلۀ کسانی مطرح می شود که پیدا کردن ارتباط و هماهنگی بین قسمتهای مختلف کتاب مقدس برایشان سخت می باشد. رومیان فصل 3 آیه 28 و فصل 5 آیه 1؛ غلاطیان فصل 3 آیه 24 را با یعقوب فصل 2 آیه 24 مقایسه کنید. عده ای بعد از چنین مقایسه ای، میان دیدگاه پولس (نجات بوسیله ایمان تنها) و یعقوب (نجات بوسیله ایمان و عمل) تفاوت می بینند. واقعیت این است که پولس و یعقوب هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند. تنها اختلافی که شاید به عقیده برخی می تواند وجود داشته باشد؛ پیرامون رابطۀ ایمان و عمل است. پولس با تعصب می گوید که انسان فقط توسط ایمان است که نجات می یابد (افسسیان فصل 2 آیه های 8 تا 9) در حالی که یعقوب می گوید که نجات بوسیلۀ ایمان وعمل است. این مشکل با بررسی دقیق سخنان یعقوب حل می شود.یعقوب این عقیده را که انسان می تواند فقط ایمان داشته باشد بدون اینکه کارهای خوب انجام دهد را رد می کند (یعقوب فصل 2 آیه های 17 تا 18). یعقوب در واقع تاکید می کند که ایمان واقعی به عیسی مسیح باعث تغییر در زندگی ایماندار و انجام کارهای خوب می باشد (یعقوب فصل 2 آیه های 20 تا 26). یعقوب نمی گوید که نجات انسان مستلزم ایمان و انجام کارهای خوب با هم می باشد، بلکه منظورش این است که شخصی که واقعا بوسیله ایمان نجات یافته است، تغییر در زندگی خود را با انجام کارهای خوب نشان خواهد داد. اگر شخصی ادعا کند که یک ایماندار است اما کارهای خوب انجام ندهد، بنابراین ایمان او به عیسی مسیح یک ایمان واقعی نیست ( یعقوب فصل 2 آیه های 14،17،20،26).
پولس نیز در نوشته های خود همین مورد را خاطر نشان می سازد. ایمانداران باید در زندگی خود ثمره های نیکو داشته باشند که این ثمره ها در غلاطیان فصل 5 آیه های 22 تا 23 گفته شده اند. درست بعد از اینکه پولس در افسسیان فصل 2 آیه های 8 تا9 میگوید که ما فقط به دلیل لطف خداست که نجات یافته ایم و نه بواسطه انجام کارهای نیک خود. در افسسیان فصل 2 ایه 10 به ما می گوید که ما برای انجام کارهای خوب خلق شده ایم. پولس نیز از یک زندگی تغییر یافته همان انتظارات یعقوب را دارد. “كسی كه از آنِ مسيح میگردد، تبديل به شخص جديدی میشود. او ديگر آن انسان قبلی نيست؛ او زندگی كاملاً تازهای را آغاز كرده است” ( دوم قرنتیان فصل 5 آیه 17). تعلیم پولس و یعقوب در مورد نجات هیچ تضادی با یکدیگر ندارد. بلکه آنها یک منظور را با نگرشهای مختلفی بیان می کنند. پولس خیلی ساده نجات انسان را فقط مستلزم ایمان میداند، در حالی که یعقوب بر این حقیقت تأکید دارد که ایمان در مسیح باید به انجام اعمال نیکو منتهی شود.
جواب: آیا وقتی کسی نجات پیدا میکند، برای همیشه نجات یافته است؟ بله! وقتی مردم عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خود می پذیرند، میان آنان و خداوند رابطه ای برقرار می شود که خود تضمین کنندۀ نجات همیشگی و جاودانه آنهاست. به بیانی روشن تر، نجات چیزی بیش از خواندن یک دعا و یا گرفتن یک تصمیم است؛ در واقع نجات، کار پرقدرت خداوند است که به وسیله آن یک گناهکار را از گناه پاک می کند، احیا می کند و توسط روح القدس به او زندگی نو می بخشد (یوحنا فصل 3 آیه 3؛ تیطوس فصل 3 آیه 5). زمانیکه نجات اتفاق می افتد، خداوند یک قلب تاز به گناه کار نجات یافته می بخشد و یک روح جدید در وجود او قرار می دهد (حزقیال فصل 36 آیه 26). روح القدس باعث می شود تا فرد نجات یافته با اطاعت و پیروی از کتاب مقدس زندگی کند (حزقیال فصل 36 آیه های 26 تا 27؛ یعقوب فصل 2 آیه 26). قسمت های زیادی از کتاب مقدس به ما می گوید که “نجات” تضمین شده است:
الف) رومیان فصل 8 آیه 30 می گوید: “پس هنگامی كه ما را برگزيد، ما را به نزد خود فراخواند؛ و چون به حضور او آمديم، ما را «بیگناه» بحساب آورد و وعده داد كه ما را در شكوه و جلال خود شريک سازد”. این آیه به ما می گوید از همان لحظه ای که خداوند ما را انتخاب نمود، مثل این بود که در حضور او در آسمان جلال یافتیم. هیچ چیزی نمیتواند، حتی یک روز، ایمان دار را از جلال یافتن باز دارد چرا که خداوند آن را در آسمان مقرر کرده است. وقتی شخصی نجات پیدا می کند، از آنجایی که در آسمان جلال یافته است، نجات او نیز تضمین شده است.
ب) پولس در رومیان فصل 8 آیه های 33 تا 34 دو سوال بسیار اساسی می پرسد: “اكنون كه خدا ما را برای خود برگزيده است، ديگر چه كسی جرأت خواهد كرد بر ما اتهامی وارد آورد؟ آيا خود او؟ هرگز! چون اوست كه ما را بخشيده و ما را به حضور خود پذيرفته است. پس ديگر چه كسی میتواند ما را محكوم نمايد؟ آيا مسيح؟ نه! چون اوست كه در راه ما مرد و زنده شد و اكنون در بالاترين مقام، در كنار خدا نشسته است و برای ما شفاعت میكند.؟” چه کسی می تواند، برگزیدگان خدا را محکوم کند و با گزینش خدا مخالفت نماید؟ هیچ کس! چرا که، مسیح مدافع ماست. چه کسی ما را محکوم میکند؟ هیچ کس! چون عیسی مسیح یعنی همان کسی برای ما جان خود را فدا کرد، می تواند ما را محکوم کند. نجات دهنده ما، هم قاضی و هم مدافع ما می باشد.
پ) مسیحیان زمانی دوباره متولد می شوند که ایمان آورند (یوحنا فصل 3 آیه 3 ؛ تیطوس فصل 3 آیه 5). اگر شخص مسیحی نجات خود را از دست بدهد، بدین معنی است که او هرگز دوباره متولد نشده است. در کلام خدا هیچ موردی وجود ندارد که بگوید و یا اشاره کند که ممکن است نجات کسی از او گرفته شود.
ج) روح القدس درون ایمانداران ساکن است (یوحنا فصل 14 آیه 17 ؛ رومیان فصل 8 آیه 9) و همۀ ایمانداران را در بدن مسیح تعمید می دهد (اول قرنتیان فصل 12 آیه 13). اگر قرار باشد که ایمانداری نجات خود را از دست بدهد باید از بدن مسیح جدا باشد.
چ) یوحنا فصل 3 آیه 15 می گوید کسی که به مسیح ایمان آورد “حیات جاودان” خواهد یافت. اگر شما امروز به مسیح ایمان آورید و حیات جاودان یابید ولی فردا آنرا از دست بدهید، دیگر لفظ ” جاودان” هیچ معنایی ندارد. بنابراین اگر نجات خود را از دست دهید تمام وعده های حیات جاودانی در کلام، اشتباه هستند.
ح) من فکر می کنم بهترین گواه قطعی را خود کلام خدا مطرح می کند: “زيرا من يقين میدانم كه هيچ چيز نمیتواند محبت مسيح را از ما باز دارد. نه مرگ، نه زندگی، نه فرشتگان و نه قدرتهای جهنم، هيچيک قدرت چنين كاری را ندارند. حوادث امروز و نگرانيهای فردا نيز قادر نيستند خللی در اين محبت وارد كنند. در اوج آسمان و در عمق اقيانوسها، هيچ موجودی نمیتواند ما را از محبت خدا كه در مرگ فداكارانۀ خداوند ما عيسی مسيح آشكار شده، محروم سازد.” (روميان فصل 8 آیه های 38 تا 39). بیاد داشته باشید که همان خدایی که شما را نجات داده است، شما را حفظ نیز خواهد نمود. وقتی نجات می یابیم برای همیشه نجات یافته ایم. نجات ما، قطعا تا به ابد تضمین شده است.
جواب: وقتی مردم قبول می کنند که عیسی مسیح نجات دهندۀ آنهاست، وارد یک رابطه با خدا می شوند که تضمین کنندۀ پایداری و جاودانه گی، نجاتشان میباشد. یهودا آیه 24 می گوید: “شكوه و عظمت و تمام قدرت و اقتدار از ازل تا به ابد از آن خداوند باد كه قادر است شما را از لغزش و سقوط محفوظ دارد و بیعيب و بیگناه، با شادی عظيم در پيشگاه باشكوه خود حاضر سازد”. قدرت خداوند می تواند از ایماندار در برابر لغزش محافظت کند. این مبتنی بر خداست نه بر ما، تا ما را نیز در حضور مقدس خود سهیم کند. پایداری ابدی نجات ، به این دلیل است که خداوند ما را حفظ می کند؛ نه اینکه ما حافظ نجات خود باشیم.
عیسی مسیح خداوند فرمود: “من به ايشان زندگی جاويد میبخشم تا هرگز هلاک نشوند. هيچكس نيز نمیتواند ايشان را از دست من بگيرد. چون پدرم ايشان را به من داده است و او از همه قويتر است؛ هيچ انسانی نمیتواند ايشان را از پدرم بگيرد” (يوحنا فصل 10 آیه های 28 تا 29). عیسی مسیح و پدر، هر دو ما را محکم در دستان خود نگه داشته اند. چه کسی می تواند ما را از دستان پرقدرت پدر و پسر جدا سازد؟
افسسیان فصل 4 آیه 30 به ما می گوید که ایمانداران تا روز رستاخیز، مُهر زده شده اند. اگر نجات ایمانداران بصورت ابدی تضمین، نشده بود، این مُهر نمی توانست تا روز رستاخیر دوام بیاورد، بلکه فقط تا لحظه گناه، بی ایمانی و ارتدا دوام خواهد داشت. یوحنا فصل 3 آیه های 15 تا 16 به ما می گویید، هر کسی که به عیسی مسیح ایمان داشته باشد، “زندگی ابدی” خواهد داشت. اگر به شخصی “زندگی ابدی” قول داده شود اما بعد، از او گرفته شود بنابراین از همان ابتدا نیز “ابدی” نبوده است. اگر نجات دارای ضمانت ابدی نباشد، بنابراین قول هایی که در کتاب مقدس راجع به “زندگی ابدی” داده شده ، اشتباه اند.
محکم ترین دلیل امنیت ابدی نجات را در رومیان فصل 8 آیه های 38 تا 39 می یابیم. “زيرا من يقين میدانم كه هيچ چيز نمیتواند محبت مسيح را از ما باز دارد. نه مرگ، نه زندگی، نه فرشتگان و نه قدرتهای جهنم، هيچيک قدرت چنين كاری را ندارند. حوادث امروز و نگرانيهای فردا نيز قادر نيستند خللی در اين محبت وارد كنند. در اوج آسمان و در عمق اقيانوسها، هيچ موجودی نمیتواند ما را از محبت خدا كه در مرگ فداكارانۀ خداوند ما عيسی مسيح آشكار شده، محروم سازد.” پایه و اساس امنیت ابدی، محبت خداوند نسبت به نجات یافتگان است. ضمانت ابدی نجات ما توسط عیسی مسیح خریداری شده است، توسط پدر قول داده شده و توسط روح القدس مهروموم شده است.
جواب: بسیاری از مسیحیان درک نادرستی از تضمین نجات دارند و تضمین نجات را در نقاط اشتباهی از زندگی خود می بینند. ما تضمین نجات را در رشد روحانی، انجام کارهای خوب ، اطاعت از کلام خدا که در زندگی مسیحی ما مشهود می باشد و در کارهایی می بینیم که خداوند در زندگی ما انجام می دهد. در حالیکه که این موارد می توانند گواه و نشانه ای از نجات باشند، اما قطعا نمی توانیم پایه و اساس نجات را بر این موارد قرار دهیم و بگوییم چون همه این موارد را داریم پس نجات برای ما تضمین شده است. بلکه نجات تضمین شده را در حقیقت راستین کلام خدا پیدا کنیم. ما باید بر اساس وعده هایی که خداوند داده است، از تضمین نجات اطمینان حاصل کنیم، نه اینکه تضمین نجات را بر اساس تجربه های شخصی خود قرار دهیم.
چه تضمینی وجود دارد که من نجات پیدا کرده ام؟ اول یوحنا فصل 5 آیه های 11 تا 13 به ما می گوید:” اما خدا چه شهادتی داده است؟ شهادت خدا اينست كه او به ما حيات جاويد عطا كرده، و اين حيات در فرزند او عيسی مسيح است. پس روشن است كه هركس مسيح را دارد، به اين حيات نيز دسترسی دارد؛ اما هر كه مسيح را ندارد، از اين حيات بیبهره خواهد ماند. اين نامه را نوشتم تا شما كه به فرزند خدا ايمان داريد، بدانيد كه از هم اكنون، از حيات جاويد برخورداريد”. چی کسی مسیح را دارد؟ هرکس که به او ایمان دارد (یوحنا فصل 1 آیه 12). اگر شما مسیح را دارید، پس دارای زندگی ابدی نیز می باشید.
خواست خدا اینست که ما بطور تضمین شده، نجات را دریافت کنیم. ما نباید تمام زندگی مسیحی خود را نگران این باشیم که آیا واقعا نجات پیدا کرده ایم یا نه. این همان دلیلی است که کتاب مقدس برنامه نجات را برای ما بسیار واضح و روشن ساخته است. به عیسی مسیح ایمان بیاورید (یوحنا فصل 3 آیه 16؛ اعمال رسولان فصل 16 آیه 31). “در واقع، اگر انسان با زبان خود نزد ديگران اقرار كند كه عيسی مسيح خداوند اوست و در قلب خود نيز ايمان داشته باشد كه خدا او را پس از مرگ زنده كرد، نجات خواهد يافت” (رومیان فصل 10 آیه 9). آیا توبه کرده اید؟ آیا ایمان دارید که عیسی مسیح برای پرداخت تاوان گناهان شما، جان خود را بر روی صلیب فدا کرد و بعد از سه روز دوباره زنده شد (رومیان فصل 5 آیه 8، دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21)؟ آیا برای نجات فقط به او اعتماد و ایمان دارید؟ اگر پاسخ این سوال ها “مثبت” باشند، پس شما نجات پیدا کرده اید. تضمین یعنی اینکه از شک و تردید رهایی یابید. کلام خدا را درون قلب خوب خود قرار دهید، آنگاه نسبت به نجات تضمینی و ابدی خود، هیچ شک و تردیدی در دل خود نخواهید داشت.
عیسی مسیح شخصا به همه کسانی که به او ایمان داشته باشند این تضمین را می دهد:” من به ايشان زندگی جاويد میبخشم تا هرگز هلاک نشوند. هيچكس نيز نمیتواند ايشان را از دست من بگيرد. چون پدرم ايشان را به من داده است و او از همه قويتر است؛ هيچ انسانی نمیتواند ايشان را از پدرم بگيرد” (یوحنا فصل 10 آیه های 28 تا 29). زندگی ابدی به معنای واقعی کلمه، ابدی و جاودانه خواهد بود. هیچ کسی حتی خود شما نیز نمی تواند، نجاتی را که مسیح به شما داده از شما بگیرد.
ما کلام خدا را درون قلب خود حفظ می کنیم تا بر ضد او گناه نکنیم (مزامیر فصل 119 آیه 11)، در نظر داشته باشیم که شک کردن نیز گناه محسوب می شود. شاد باشید در آن چیزی که کلام خدا به شما می گوید: به جای اینکه شک و تردید داشته باشیم، می توانیم با اطمینان زندگی کنیم! ما از کلام خود مسیح می توانیم اطمینان حاصل کنیم که نجات ما هرگز مورد تردید و سوال قرار نخواهد گرفت. تضمین نجات ما بر اساس برنامه نجات کامل و بی نقصی است که خداوند از طریق عیسی مسیح برای ما فراهم کرده است.
جواب: از زمان سقوط انسان، پایه نجات همیشه بر اساس مرگ مسیح بوده است. هیچکس، نه قبل از صلیب یا از زمان صلیب تا به امروز، نمی توانسته بدون آن واقعه بزرگ تاریخی نجات بیابد. مرگ مسیح، جریمه گناهان گذشته مقدسین عهد قدیم و گناهان آینده مقدسین عهد جدید را پرداخت کرد.
لازمه نجات، همیشه ایمان بوده است و هدف ایمان یک شخص، همیشه خدا بوده است. نویسنده مزامیر می نویسد که “خوشابحال همهٔ كسانی كه به او پناه میبرند” (مزامیر فصل 2 آیه 12). پیدایش فصل 15 آیه 6 به ما می گوید که ابراهیم به خدا ایمان آورد و همین برای خدا کافی بود که از او خشنود شود و او را بپذیرد (همچنین، رومیان فصل 4 آیه های 3 تا 8 را مطالعه کنید). سیستم قربانی عهد قدیم، گناهان را از دوش انسان بر نداشت، عبرانیان فصل 10 آیه های 1 تا 10 به طور واضح این حقیقت را برای ما آشکار ساخته است. اما بهر حال عهد قدیم به روزی اشاره کرده بود که پسر خدا خون خود را برای گناهان بشر خواهد ریخت.
آنچه در طی تاریخ عوض شده است، محتوای ایمان یک ایماندار است. شرط لازمی که خداوند تا آن زمان برای ایمان بشر قرار داده بود بر اساس آن مقدار شناختی بود که انسان از خدا داشت و یا به عبارت دیگر، خدا تا آن زمان به همان اندازه ای که بود، خود را برای بشر رونمایی کرده بود. که به این روند، رونمایی تدریجی گفته می شود. آدم، قولی را که خدا در پیدایش فصل 3 آیه 15 به او داد، باور کرد که کسی از نسل زن بر شیطان پیروز خواهد شد. آدم این قول خداوند را باور کرد و نام زن خود را حوا گذاشت (پیدایش فصل 3 آیه 20) و خداوند این باور آدم را قبول کرد و در نتیجه بدن های آنها را با پوست حیوان پوشانید (پیدایش فصل 3 آیه 21). در آن زمان، این تنها چیزی بود که آدم می دانست ولی همان را باور کرد.
ابراهیم نیز خداوند را بر اساس وعده ها و همه آن چیزهایی که در پیدایش فصل 12 و 15 برای او آشکار کرد، باور نمود. قبل از موسی، کلام مکتوبی از خداوند نبود، اما انسان برای آنچه خدا برای او آشکار کرده بود، مسئول بود. در تمام عهد قدیم، ایمانداران نجات یافتند با این ایمان که روزی خدا مشکل گناه آنها را حل خواهد کرد. امروزه وقتی به عقب نگاه می کنیم، ایمان پیدا می کنیم که او به مشکل گناهان ما بر روی صلیب رسیدگی کرد (یوحنا فصل 3 آیه 16 و عبرانیان فصل 9 آیه 28).
در مورد ایمانداران قبل از مرگ و قیام مسیح چطور؟ آنها به چه ایمان داشتند؟ آیا آنها معنی کامل مُردن مسیح بر روی صلیب برای گناهانشان را می فهمیدند؟ عیسی مسیح در اواخر خدمتش بر روی زمین گفت: “از آن پس، عيسی آشكارا به شاگردانش میگفت كه او به اورشليم خواهد رفت و در آنجا سران يهود و علمای مذهبی او را آزار داده، خواهند كشت؛ اما میگفت كه روز سوم زنده خواهد شد. طرس او را به كناری كشيده، با مخالفت به او گفت: «سَروَر من، خدا نكند كه چنين اتفاقی برای شما بيفتد.” (متی فصل 16 آیه های 21 تا 22). عکس العمل شاگردانش به این پیغام چه بود؟ “پطرس او را به كناری كشيده، با مخالفت به او گفت: «سَروَر من، خدا نكند كه چنين اتفاقی برای شما بيفتد.” پطرس و دیگر شاگردان، تمام حقیقت را نمی دانستند، اما نجات را دریافت کرده بود، چون باور کردند که خدا مشکل گناهان آنها را حل خواهد کرد. آنها دقیقا نمی دانستند او اینکار را چگونه انجام خواهد داد، همانطور که آدم، ابراهیم، موسی، و داوود نمی دانستند، اما به او اعتماد کردند.
برای ما امروز نسبت به مردمی که قبل از قیام مسیح زندگی می کردند، واقعیت های بسیار بیشتری آشکار شده است و مهمتر از همه، این است ما امروز تصویر کاملی از همه چیز داریم. “در زمانهای گذشته، خدا بوسيلۀ پيامبران، اراده و مشيت خود را بتدريج بر اجداد ما آشكار میفرمود. او از راههای گوناگون، گاه در خواب و رؤيا، گاه حتی روبرو، با پيامبران سخن میگفت. اما در اين ايام آخر، او توسط فرزندش با ما سخن گفت. خدا در واقع، اختيار همه چيز را به فرزند خود سپرده و جهان و تمام موجودات را بوسيله او آفريده است” (عبرانیان فصل 1 آیه های 1 تا 2). نجات ما هنوز بر پایه مرگ مسیح است، ایمان ما هنوز لازمه نجات است، مقصد و هدف ایمان ما نیز هنوز خداوند است. امروزه، محتوا و مضمون ایمان ما این است که عیسی مسیح برای گناهان ما مُرد، دفن شد، و روز سوم دوباره زنده شد (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 3 تا 4).
جواب: همه مردم در مقابل خدا مسئول هستند چه در مورد او شنیده باشند و چه نشنیده باشند. کتاب مقدس به ما می گوید که خدا خود را بطور واضح در طبیعت (رومیان فصل 1 آیه 20) و همینطور در قلب انسانها ( جامعه فصل 3 آیه 11) آشکار کرده است. مشکل اینجاست که بشر گناهکار است، ما همه شناخت خدا را رد کرده و از او نافرمانی کرده ایم (رومیان فصل 1 آیه های 21 تا 23). اگر بخاطر بخشش و مهربانی خدا نبود، ما با خواسته های گناه آلود قلبمان رها می شدیم، تا خودمان به این نتیجه برسیم که زندگی بدون خدا تا چه اندازه بی فایده و نا امید کننده است. خداوند اینکار را در حق کسانی انجام می دهد که او را نمی پذیرند (رومیان فصل 1 آیه های 24 تا 32).
در واقع، اینطور نیست که بعضی از مردم، چیزی درباره خدا نشنیده باشند. بلکه، مشکل اینجاست که آنچه آنها شنیده اند و آنچه در طبیعت دیده اند را رد کردند. تثنیه فصل 4 آیه 29 می گوید: “ولی اگر شما دوباره شروع به طلبيدن خداوند، خدايتان كنيد، زمانی او را خواهيد يافت كه با تمام دل و جانتان او را طلبيده باشيد”. درس مهمی که این آیه به ما می آموزد این است که اگر کسی واقعا دنبال خدا بگردد، او را پیدا می کند. اگر کسی واقعا اشتیاق داشته باشد که خدا را بشناسد، خدا خود را به او می شناساند.
مشکل اینجاست که “هيچكس فهم ندارد، كسی واقعاً طالب خدا نيست” (رومیان فصل 3 آیه 11). مردم شناخت خدا را که در طبیعت و در قلبهایشان وجود دارد را رد می کنند؛ و بجای آن تصمیم می گیرند خدایان ساخته دست و ذهن خود را پرستش کنند. این بحث نیز احمقانه است که خداوند عادل، کسی را که هرگز فرصت شنیدن پیام انجیل را نداشته به جهنم بفرستد. مردم در مقابل آنچه خدا در مورد خودش برای آنها آشکار کرده است، مسئول هستند. کتاب مقدس می گوید که مردم با وجود همه این نشانه ها، باز هم شناخت خداوند را رد می کنند، بنابراین خداوند در محکوم کردن آنان به جهنم، کاملا عادلانه عمل کرده است.
بجای بحث کردن در مورد سرنوشت کسانیکه هرگز پیام انجیل را نشنیده اند، باید نهایت تلاش خود را انجام دهیم تا پیام انجیل را به آنها برسانیم. ما فرا خوانده شده ایم تا پیام انجیل را به همه دنیا برسانیم (متی فصل 28 آیه های 19 تا 20؛ اعمال رسولان فصل 1 آیه 8). ما میدانیم که مردم نشانه های شناخت خدا را که در طبیعت آشکار هستند، رد می کنند، و این مسئله باید ما را تشویق و تحریک نماید تا پیام رستگاری از طریق عیسی مسیح را به گوش همه برسانیم. تنها با قبول لطف خداوند (هدیه نجات) و بواسطه عیسی مسیح است که گناهان بشر بخشیده خواهد شد و از جدایی ابدی از خداوند نجات پیدا خواهد کرد.
اگر فکر می کنیم کسانیکه پیام انجیل را نشنیده اند و با این حال شامل لطف خدا خواهند شد، باید گفت که اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم. اگر کسانیکه پیام انجیل را نشنیده باشند ولی نجات یافته باشند، پس منطقی است که دیگر نگران رساندن پیام انجیل به گوش دیگران نباشیم. بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که ما پیام انجیل را به گوش کسی برسانیم اما او آن را رد کند؛ اگر این اتفاق رخ دهد، آن شخص محکوم خواهد شد. کسانیکه پیام انجیل را نمی شنوند باید محکوم شوند در غیر اینصورت انگیزه ای برای تبلیغ پیام انجیل وجود نخواهد داشت. چرا با بشارت دادن باید این احتمال را ایجاد کنیم که مردم خبر خوش را رد کرده و در نتیجه خود را محکوم کنند، در حالیکه قبل از شنیدن پیام انجیل، نجات را داشته اند ؟
جواب: درک کامل رابطه بین اقتدار خداوند و آزادی اراده انسان و مسئولیت او، برای ما غیر ممکن می باشد. تنها خدا می داند که این دو چگونه با هم برای اجرای نقشه نجات عمل می کنند. بر این اساس، باید قبول کنیم که ما قادر به شناخت کامل ذات خدا و رابطه خود با او نیستیم. هر چه بیشتر در مورد این دو بُعد، بحث و کنکاش کنیم؛ درک نا مفهوم تری از نجات پیدا خواهیم کرد.
کتاب مقدس بسیار واضح و روشن می گوید که چه کسی نجات پیدا خواهد کرد (رومیان فصل 8 آیه 29؛ اول پطرس فصل 1 آیه 2). افسسیان فصل 1 آیه 4 به ما می گوید که خداوند حتی قبل از آفرینش جهان، ما را انتخاب کرده است. کتاب مقدس بارها ایمانداران را به عنوان “انتخاب شدگان” ( رومیان فصل 8 آیه 33، فصل 11 آیه 5؛ افسسیان فصل 1 آیه 11؛ کولسیان فصل 3 آیه 12؛ اول تسالونیکیان فصل 1 آیه 4؛ اول پطرس فصل 1 آیه 2، فصل 2 آیه 9) و همچنین “برگزیدگان” (متی فصل 24 آیه های 22 و 31؛ مرقس فصل 13 آیه های 20 و 27؛ رومیان فصل 11 آیه 7؛ اول تیموتائوس فصل 5 آیه 21؛ دوم تیموتائوس فصل 2 آیه 10؛ تیطوس فصل 1 آیه 1؛ اول پطرس فصل 1 آیه 1) توصیف می کند. این حقیقت که ایمانداران از پیش تعیین شده اند (رومیان فصل 8 آیه های 29 تا 30؛ افسسیان فصل 1 آیه های 5 و 11) و برای نجات، انتخاب شده اند (رومیان فصل 9 آیه 11 و فصل 11 آیه 28؛ دوم پطرس فصل 1 آیه 10) کاملا روشن و واضح است.
کتاب مقدس نیز به ما می گوید که همه ما در برابر قبول عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده، مسئول می باشیم. اگر به عیسی مسیح ایمان بیاوریم، نجات خواهیم یافت (یوحنا فصل 3 آیه 16؛ رومیان فصل 10 آیه های 9 تا 10). خداوند میداند و انتخاب می کند که چه کسی نجات پیدا خواهد کرد و ما نیز برای نجات پیدا کردن باید عیسی مسیح را قبول کنیم. اینکه این حقایق چگونه در کنار یکدیگر عمل می کنند، برای ذهن محدود ما قابل درک نیستند (رومیان فصل 11 آیه های 33 تا 36). وظیفه و مسئولیت ما این است که پیام انجیل را به گوش همه دنیا برسانیم (متی فصل 28 آیه های 18 تا 20؛ اعمال رسولان فصل 1 آیه 8). ما باید سرنوشت، تعیین شدن از قبل و انتخاب شدن را به عهده خدا بگذاریم و فقط مطیعانه پیام انجیل را به گوش دیگران برسانیم.
جواب: تاوان جایگزین اشاره به عیسی مسیح دارد که به جای ما و برای گناهان ما جان خود را فدا کرد. کلام مقدس می گوید که همه انسانها گناهکارند (رومیان فصل 3 آیه های 9 تا 18 و آیه 23). جریمه گناهان ما مرگ است. رومیان فصل 6 آیه 23 می گوید: ” زيرا هر كه گناه كند، تنها دستمزدی كه خواهد يافت، مرگ است؛ اما هر كه به خداوند ما عيسی مسيح ايمان آورد، پاداش او از خدا زندگی جاويد است.”
این آیه چند مورد را به ما یاد می دهد. بدون مسیح، ما خواهیم مُرد و برای پرداخت تاوان گناهانمان، برای همیشه در جهنم خواهیم بود. مرگ در کلام خدا اشاره به “جدایی” دارد. همه می میرند، اما بعضی ها تا ابد با مسیح در بهشت خواهند بود، و بعضی تا ابد در جهنم خواهند بود. مرگی که در اینجا از آن صحبت می کنیم اشاره به زندگی در جهنم است. اما دومین چیزی که این آیه به ما میگوید این است که زندگی ابدی از طریق عیسی مسیح در اختیار ما گذاشته شده است. این “تاوان جایگزین” او برای ما می باشد.
عیسی مسیح مصلوب شد و بجای ما مُرد. ما لایق مرگ بر روی صلیب بودیم، چون ما گناه کرده ایم. اما مسیح تنبیه را بر خود گرفت و خود را بجای ما قرار داد و آنچه ما سزاوار آن بودیم را بر گردن گرفت. “زيرا خدا بار گناهان ما را بر دوش مسيح بیگناه گذاشت، تا ما بعنوان پيروان او، آنطور كه مورد پسند خداست، نيک و عادل شويم” (دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21).
“او بر روی صليب، بار گناهان ما را بر دوش گرفت تا ما بتوانيم از چنگ گناه رهايی يافته، زندگی پاكی داشته باشيم. زخمهای او نيز دوای دردهای ما گرديد” (اول پطرس فصل 2 آیه 24). اینجا باز می بینیم که مسیح گناهانی را که ما مرتکب شده بودیم بر خود گرفت تا بهای آن گناهان را به جای ما بپردازد. چند آیه بعد می خوانیم “مسيح نيز زحمت ديد. او خود از هر گناهی مبرّا بود، اما يک بار جان خود را در راه ما گناهكاران فدا كرد تا ما را به حضور خدا بياورد. زمانی كه بدن مسيح در قبر گذاشته شد، روح او زنده ماند” (اول پطرس فصل 3 آیه 18 ). این آیه ها فقط نمایانگر این حقیقت نیستند که مسیح جایگزین ما شد بلکه این حقیقت را هم به ما می گویند که مسیح “تاوان” بود، بدین معنی که کل بها و تاوان گناهان بشر را پرداخت کرد.
اشعیا فصل 53 آیه 5 نیز درباره مسیح صحبت می کند که باید می آمد تا بر روی صلیب برای گناهان ما بمیرد. این پیشگویی کاملا جزییات را بیان می کند و دقیقا نیز همانطور که پیش گویی شده بود اتفاق افتاد.” برای گناهان ما بود كه او مجروح شد و برای شرارت ما بود كه او را زدند. او تنبيه شد تا ما سلامتی كامل داشته باشيم. از زخمهای او ما شفا يافتيم”. به مفهوم جایگزینی در این آیه نیز توجه کنید. در این آیه نیز شاهد آن هستیم که مسیح تاوان گناهان ما را پرداخت می نماید.
ما توسط خودمان، فقط به یک صورت می توانیم تاوان گناهانمان را پرداخت نماییم و آن هم برای همیشه در جهنم بودن است. اما پسر خدا، عیسی مسیح، به روی زمین آمد تا بهای گناهان ما را بپردازد. و به خاطر کاری که او برای ما انجام داد، حالا نه تنها گناهان ما بخشیده شده است بلکه این فرصت نیز به ما داده شده تا بطور ابدی با او باشیم. برای اینکه به این هدف برسیم باید به کاری که مسیح بر روی صلیب برای ما انجام داد، ایمان بیاوریم. ما نمی توانیم خودمان را نجات دهیم؛ بلکه نیاز به جایگزینی داریم تا برای پرداخت تاوان گناهان، جای ما را بگیرد. مرگ عیسی مسیح، همان “تاوان جایگزین” است که ما به آن نیاز داریم.
جواب: یکی از مخالفتهایی که معمولا با نظریه نجات ابدی تضمین شده می شود این است که نجات ابدی به مردم اجازه می دهد هر طوری که دلشان می خواهد زندگی کنند و با این وجود همچنان نجات ابدی برای آنان تضمین شده باشد. در حالیکه این مطلب از نظر تکنیکی درست است، اما در واقعیت؛ درست نیست. یک شخص که واقعا بوسیله عیسی مسیح نجات یافته است دیگر بطور عمدی به گناهان خود ادامه نمی دهد. ما باید این دو مسئله را که یک مسیحی چطور باید زندگی کند و یک شخص برای دریافت نجات چه کاری باید انجام دهد را از یکدیگر مجزا کنیم.
کتاب مقدس بسیار واضح و روشن می گوید که نجات تنها به خاطر لطف و بخشش خداوند و فقط از راه ایمان و عیسی مسیح بدست می آید (یوحنا فصل 3 آیه 16؛ افسسیان فصل 2 آیه های 8 تا 9؛ یوحنا فصل 14 آیه 6). درست وقتی که یک شخص واقعا به عیسی مسیح ایمان می آورد، بطور ابدی و تضمین شده نجات را دریافت خواهد کرد. این عقیده که بگوییم نجات از طریق ایمان بدست می آید اما اعمال ما حافظ و نگهدارنده این نجات خواهند بود، بر مبنای کتاب مقدس نیست. پولس رسول در غلاطیان فصل 3 آیه 3 به این موضوع اینگونه اشاره می کند:” چرا فكرتان را به كار نمیاندازيد؟ شما كه قبلاً با حفظ احكام مذهبی نتوانستيد از نظر روحانی مقبول خدا گرديد، چگونه تصور میكنيد كه اكنون از همان راه میتوانيد مسيحيان روحانیتری باشيد؟”. اگر ما از طریق ایمان، نجات پیدا کرده باشیم بنابراین نجات ما نیز با ایمان، تضمین شده و از آن حفاظت می شود. ما نمی توانیم نجات را، بوسیله خودمان بدست آوریم. بنابراین حفاظت و نگهداری از این نجات را نیز خودمان نمی توانیم انجام دهیم. خداوند است که از نجات ما نگهداری و حفاظت می کند (یهودا 24). این دست خداوند است که ما را محکم نگه داشته است (یوحنا فصل 10 آیه های 28 تا 29). هیچ چیز نمی تواند ما را از عشق خداوند جدا کند ( رومیان فصل 8 آیه های 38 تا 39).
هر نوع انکار تضمین ابدی نجات، در واقع نشان دهنده این عقیده است که ما باید نجات را با انجام اعمال خوب حفظ کنیم. این کاملا بر خلاف اعتقاد به نجات بر اساس لطف و رحمت خداوند است. ما به خاطر شایستگی و لیاقت عیسی مسیح است که نجات یافته ایم نه به خاطر اینکه ما خودمان استحقاق نجات را داریم (رومیان فصل 4 آیه های 3 تا 8). این ادعا که ما باید برای حفظ نجات خود از کلام خدا اطاعت کنیم و یا زندگی خداپسندانه داشته باشیم مانند این است که بگوییم مرگ مسیح برای پرداخت بهای گناهان ما کافی نبود. در حالیکه، مرگ مسیح به طور کامل برای پرداخت همه گناهان ما در گذشته، حال، آینده، قبل از نجات و بعد از نجات کافی بود (رومیان فصل 5 آیه 8؛ اول قرنتیان فصل 15 آیه 3؛ دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21).
آیا این بدین معنی است که یک مسیحی هر طوری که دلش می خواهد می تواند زندگی کند و با این وجود نجات را هم داشته باشد؟ این کاملا یک سوال فرضی می باشد، به این دلیل که کتاب مقدس کاملا برای ما روشن ساخته که یک مسیحی نمی تواند هر طوری که دلش می خواهد زندگی کند. مسیحیان، خلقت جدید یافته اند (دوم قرنتیان فصل 5 آیه 17). مسیحیان، میوه های روح القدس را از خود نشان می دهند (غلاطیان فصل 5 آیه های 22 تا 23)، نه اعمال جسم را ( غلاطیان فصل 5 آیه های 19 تا 21). اول یوحنا فصل 3 آیه های 6 تا 9 بطور واضح بیان می کند که مسیحی واقعی در گناه دائمی و مکرر زندگی نمی کند. پولس رسول در واکنش به اینکه لطف و بخشش باعث تشویق و ترویج گناه می شود، می گوید:” خوب، اكنون چه بايد كرد؟ آيا بايد به زندگی گذشته و گناهآلود خود ادامه دهيم تا خدا نيز لطف و بخشش بيشتری به ما نشان دهد؟ هرگز! مگر نمیدانيد كه وقتی به مسيح ايمان آورديم و غسل تعميد گرفتيم، جزئی از وجود پاک او شديم و با مرگ او، طبيعت گناهآلود ما نيز مرد؟” (رومیان فصل 6 آیه های 1 تا 2).
امنیت و تضمین ابدی نجات، جواز برای گناه کردن نیست، بلکه تضمین کننده این حقیقت است که عشق خداوند برای کسانیکه به مسیح ایمان می آورند، تضمین شده است. شناخت و درک هدیه بسیار با ارزش نجات کاملا بر خلاف مجوز دادن به خود برای ارتکاب گناه است. چطور شخصی که می داند مسیح چه بهایی را برای ما و به جای ما پرداخت کرد، می تواند به یک زندگی گناه آلود ادامه دهد (رومیان فصل 6 آیه های 15 تا 23)؟ چگونه کسی که عشق تضمین شده و بدون قید و شرط خدا را نسبت به کسانیکه ایمان آورده اند درک می کند، اما این عشق را پس زده و به صورت خدا پرتاب می کند؟ چنین شخصی نشان نمی دهد که نجات ابدی تضمین شده به او مجوز گناه کردن را داده است بلکه این شخص نشان می دهد که به طور واقعی از طریق عیسی مسیح نجات پیدا نکرده است. “پس اگر همواره با مسيح رابطهای نزديک داشته باشيم، در گناه زندگی نخواهيم كرد. اگر كسی در گناه زندگی میكند، علتش اينست كه هرگز با او رابطهای نداشته و او را نشناخته است” (اول یوحنا فصل 3 آیه 6).
جواب: مفهوم “سن پاسخگویی” این است که کودکان برای گناهانشان تا زمان رسیدن به یک سن معین، در برابر خدا مسئول و پاسخگو نمیباشند. و اگر کودکی قبل از “سن پاسخگویی” بمیرد، بواسطهی لطف و بخشش خدا، به بهشت وارد خواهد شد. آیا مفهوم “سن پاسخگویی” مبنای کتابمقدسی دارد؟ آیا چیزی مانند “سن معصومیت” وجود دارد؟
مطلب مهمی که معمولاً در بحث “سن پاسخگویی” به آن پرداخته نمیشود این حقیقت است که کودکان، بدون توجه به سن و سال آنها، در معنای واقعی کلمه “بیگناه” یا “معصوم” نیستند. کتابمقدس به ما میگوید که همهی انسانها از جمله کودکان و نوزادان، حتی اگر شخصاً مرتکب هیچ گناهی نشده باشند، بازهم از نظر خداوند گناهکار محسوب میشوند برای اینکه ذات گناهکار بودن را به ارث بردهاند و به آنها منسوب شده است. گناه موروثی، چیزی است که ما آن را از پدر و مادر خود به ارث میبریم. داوود در مزمور ۵:۵۱ میگوید: “من از بدو تولد گناهكار بودهام، بلی، از لحظهای كه نطفهی من در رحم مادرم بسته شد آلوده به گناه بودهام.” داوود پی برده بود که حتی در زمان بسته شدن نطفهی او در رحم مادرش، گناهکار بوده است. این واقعیت بسیار تلخ که برخی نوزادان میمیرند نشان دهندهی این است که حتی نوزادان تحت تاثیر گناه آدم قرار گرفتهاند، برای اینکه مرگ جسمانی و روحانی نتیجهی گناه نخستین آدم میباشد.
هر یک از انسانها، چه نوزاد و چه بزرگسال، در برابر خدا گناهکار هستند؛ همهی انسانها حرمت پاکی و تقدس خداوند را زیر پا گذاشتهاند. تنها راهی که خدا میتواند عادل باشد و در عین حال، شخصی را پاک و مقدس اعلام کند این است که آن شخص بخشایش خداوند را از طریق ایمان به عیسی مسیح دریافت کند. همانطور که در یوحنا 6:14 میخوانیم، مسیح تنها راه است: “من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچکس جز به واسطۀ من، نزد پدر نمیآید.” پطرس نیز در اعمال 12:4 میگوید: “در هیچکس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی دیگر به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم.” نجات یک انتخاب فردی است.
پس کودکان و نوزادانی که هرگز توانایی نداشتند تا این انتخاب فردی را بکنند چه؟ مفهوم سن پاسخگویی یعنی کسانیکه قبل از رسیدن به این سن میمیرند، به طور خودکار توسط لطف و رحمت خداوند نجات پیدا میکنند. سن پاسخگویی عقیدهای است که میگوید خدا همهی کسانیکه مردهاند و هرگز توانایی برای انتخاب مسیح و یا رد مسیح را نداشتهاند نجات خواهد داد. آیهای که احتمالاً در این مورد صحبت میکند، رومیان 20:1 میباشد: “انسان از ابتدا، آسمان و زمين و چيزهايی را كه خدا آفريده، ديده است و با ديدن آنها میتواند به وجود خدا و قدرت ابدی او كه ناديدنی هستند پی ببرد. پس وقتی در روز داوری در حضور خدا میايستد، برای بیايمانی خود هيچ عذر و بهانهای ندارد”. بر اساس این آیه، گناه بشر در برابر خدا بر مبنای این حقیقت استوار شده که مردم آنچه را که خدا آفریده و نشان دهندهی وجود خدا، قدرت و جاودانگی او میباشد میتوانند “به وضوح بینند” ولی باز هم از قبول او سرباز میزنند. حال این پرسش دربارهی کودکانی که هرگز توانایی و تجربهی دیدن دنیا و استدلال درباره خدا را نداشتند پیش میآید – آیا عدم توانایی ذاتی آنها برای مشاهدهی دنیا و استدلال، برای آنها عذر موجهی نخواهد بود؟
بر اساس سنت یهودی که میگوید یک کودک در سیزده سالگی به سن بلوغ میرسد، پس سیزده سالگی، معمولترین سن پاسخگویی میباشد. با این وجود، کتابمقدس هیچ پشتیبانی مستقیمی از سن ۱۳ سالگی بهعنوان اینکه همیشه این سن، سن پاسخگویی میباشد نکرده است. این موضوع بستگی به آن کودک دارد و از کودکی تا کودک دیگر فرق میکند. زمانی یک کودک وارد سن پاسخگویی میشود که توانایی تصمیمگیری برای ایمان آوردن به عیسی مسیح و یا رد آن را پیدا کند. چالز اسپورجن، کشیش نامدار مسیحی، بر این باور بود که یک کودک پنج ساله به واقع میتواند نجات را دریافت کند و به عنوان یک بزرگسال تولد تازه یابد.
با در نظر گرفتن مطالب بالا، این نکته را نیز مورد توجه قرار دهید که: مرگ مسیح برای همهی بشریت کافی بود. اول یوحنا 2:2 میگوید که عیسی “کفّارهی گناهان ما است، و نه گناهان ما فقط، بلکه گناهان تمامی جهان نیز.” این آیه بهروشنی عنوان میکند که مرگ مسیح نه فقط بهطور خاص برای گناه کسانی که به او ایمان آوردهاند، بلکه برای بخشش تمامی گناهان کافی بود. این حقیقت که مرگ مسیح برای همه گناهان کافی بود این احتمال را بوجود میآورد که خدا این بهای پرداخت شده توسط مسیح را در مورد کسانی که هرگز امکان ایمان آوردن به او را نداشتهاند نیز اعمال میکند.
برخی یک ارتباط بین سن پاسخگویی و عهدی که خدا با قوم اسرائیل بست میبینند. بر اساس آن عهد، یک کودک پسر برای اینکه شامل این عهد شود فقط نیاز به ختنه شدن داشت که هشت روز پس از تولد انجام میشد و الزام دیگری بر وی نبود (خروج 48:12-50؛ لاویان 3:12).
پرسشی که پیش میآید این است که، “آیا ماهیت فراگیر عهد قدیم به کلیسا هم مربوط میشود؟” پطرس در روز پنطیکاست گفت: “توبه کنید و هر یک از شما به نام عیسی مسیح برای آمرزش گناهان خود تعمید گیرید که عطای روحالقدس را خواهید یافت. زیرا این وعده برای شما و فرزندانتان و همۀ کسانی است که دورند، یعنی هر که خداوندْ خدای ما او را فرا خوانَد.” (اعمال 38:2-39). واژهی فرزندان (تِکنون در زبان یونانی) به معنی “فرزند، پسر، دختر” است. اعمال 39:2 حاکی از آن است که بخشایش گناهان برای همه امکانپذیر است (نگاه کنید به اعمال 8:1) و همه، شامل نسل آینده نیز میشود. این آیه نجات خانوادگی و اهل خانه را تعلیم نمیدهد. فرزندان کسانی که توبه کردهاند نیز باید توبه کنند.
متنی که به نظر میرسد بیشتر از متنهای دیگر با این موضوع ارتباط دارد، دوم سموئیل 21:12-23 است. زمینهی این آیات این است که داوود پادشاه با بتشبع زنا کرد، که منجر به حاملگی بتشبع شد. ناتان نبی از طرف خداوند فرستاده شد تا این پیغام را به داوود برساند که به خاطر گناهی که مرتکب شده، بچهی او میمیرد. داوود بعد از شنیدن این پیام بسیار زیاد اندوهگین شد و برای بچه دعا میکرد. اما زمانی که بچه مرد، گریهی داوود نیز پایان یافت. خادمان داوود از شنیدن این موضوع متعجب شدند. آنها به داوود پادشاه گفتند: “این چه کار است که کردی؟ چون طفل زنده بود، برایش روزه گرفتی و گریستی. اما چون مرد، برخاسته، طعام خوردی؟” پاسخ داوود این بود: “آنگاه که طفل هنوز زنده بود، روزه گرفتم و گریستم، زیرا با خود گفتم: «کسی چه دانَد؟ شاید خداوند مرا فیض عنایت فرماید و طفل زنده مانَد.» اما حال که مرده است، چرا روزه بگیرم؟ آیا دیگر میتوانم او را باز آورم؟ من نزد او خواهم رفت، اما او نزد من باز نخواهد آمد.” پاسخ داوود نشان دهندهی این است که کسانیکه نمیتوانند ایمان بیاورند، در نزد خداوند امن و نجات یافتهاند. داوود گفت که بچه را دیگر نمیتواند نزد خود بازگرداند، اما او میتواند نزد بچه برود. همچنین توجه به این نکته نیز مهم است که بهنظر میآید داوود با علم به این حقیقت، آرام گرفته بود. به عبارت دیگر، بهنظر میسد که داوود میگوید بچهی خود را (در آسمان) خواهد دید، گرچه نمیتواند او را به این زندگی بازگرداند.
اگرچه این امکان وجود دارد که خدا بهایی را که مسیح برای گناهان پرداخت در مورد کسانی هم که نمیتوانند ایمان بیاورند، بحساب بیاورد، اما کتابمقدس مشخصاً چیزی در مورد اینکه خدا این کار را خواهد کرد نمیگوید. بنابراین، ما نباید در مورد این موضوع متعصب یا سرسخت باشیم. اینکه خداوند مرگ مسیح را در مورد کسانی که نمیتوانند ایمان بیاورند هم اعمال کند، بهنظر میرسد که با محبت و رحمت او سازگاری داشته باشد. موضع ما این است که خدا کفارهی مسیح برای گناه را برای کودکان و معلولان ذهنی نیز اعمال میکند، بخاطر اینکه آنها از نظر عقلی و روحی توانایی تشخیص ذات گناهکار خود و نیاز به یک نجات دهنده را ندارند، اما باز هم میگوییم که ما نباید در این مورد متعصب باشیم. ما از این موضوع مطمئن هستیم: خدا بامحبت، قدوس، رحیم، باانصاف و باشکوه میباشد. هر کاری که خدا انجام میدهد همیشه درست و خوب است، او بچهها را حتی بیشتر آنقدر که ما دوست داریم، دوست دارد.
جواب: خدا به این دلیل قربانی کردن حیوانات در عهد قدیم را لازم دانسته بود که یک آمرزش موقتی از گناهان را برای مردم فراهم آورد، و همچنین پیشاپیش نشانهای از قربانی کامل و بینقص عیسی مسیح باشد (لاویان 35:4، 10:5). قربانی حیوانی موضوع مهمی در سرتاسر کتابمقدس است برای اینکه “بدون ريختن خون، آمرزشی نیست” (عبرانیان 22:9). زمانیکه آدم و حوا مرتکب گناه شدند، حیواناتی توسط خدا کشته شدند تا از پوست آنها برای آدم و حوا لباس تهیه شود (پیدایش 21:3). هابیل و قائن هر کدام یک قربانی به خدا تقدیم کردند. هدیهی قائل مورد قبول خدا قرار نگرفت برای اینکه او محصول زمین خود را آورده بود، در حالیکه هدیهی هابیل مورد قبول خدا واقع شد چون قربانی او از نخستزادگان گلهاش بود (پیدایش 4:4-5). نوح بعد از اینکه طوفان فروکش کرد، حیواناتی را برای خدا قربانی کرد (پیدایش 20:8-21).
خدا به قوم اسرائیل فرمان داد تا قربانیهای متعددی را به روشهایی که خدا به آنها گفت برای او قربانی کنند. اول اینکه، آن حیوان قربانی باید بیعیب و بیلکه باشد. دوم اینکه، شخصی که قربانی را تقدیم میکرد میبایست با حیوان یکی دانسته میشد. و سوم اینکه، خود آن شخص باید آن قربانی را بکشد. زمانیکه این کارها با ایمان انجام میشد، این قربانی آمرزش گناهان را فراهم میکرد. قربانی دیگری که خداوند انجام آن را در روز کفاره لازم دانسته بود در فصل 16 لاویان توضیح داده شده است که بخشش و پاک شدن از گناهان را نشان میدهد. کاهن اعظم باید دو بز نر را برای قربانی گناه تقدیم میکرد. یکی از بزها برای گناه قوم اسرائیل قربانی میشد (لاویان 15:16)، در حالیکه بز دیگر باید در بیابان رها میشد (لاویان 20:16-22). بز اول باعث بخشش و بز دوم باعث برداشته شدن گناه میشد.
پس چرا ما امروزه دیگر حیوان قربانی هدیه نمی دهیم؟ قربانی کردن حیوانات به پایان رسیده است برای اینکه عیسی مسیح قربانی کامل و نهایی بود. یحیی وقتیکه عیسی مسیح برای تعمید به سوی او رفت، این را تشخیص داد: “این است برهی خدا که گناه از جهان برمیگیرد!” (یوحنا 29:1). ممکن است از خود بپرسید، چرا حیوانات؟ آنها چه اشتباهی کرده بودند؟ نکته همین است، از آنجاییکه حیوانات هیچ خطایی مرتکب نشده بودند، به جای کسی که آنها را قربانی میکرد میمردند. عیسی مسیح هم مرتکب هیچ خطایی نشده بود اما با میل و رغبت خویش، جان خود را فدای گناهان بشر کرد (اول تیموتائوس 6:2). عیسی مسیح گناهان ما را به گردن گرفت و به جای ما مرد. همانطور که دوم قرنتیان 21:5 میگوید: “او کسی را که گناه را نشناخت، در راه ما گناه ساخت، تا ما در وی پارساییِ خدا شویم.” از طریق ایمان به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب انجام داد، میتوانیم بخشش خداوند را دریافت کنیم.
به طور خلاصه، خدا دستور قربانی کردن حیوانات را داده بود تا هر کسی بتواند آمرزش گناه را تجربه کند. حیوانات نقش جایگزین را بازی میکردند بدین معنی که به جای گناهکار میمردند، اما این فقط موقتی بود و به همین خاطر باید همواره تکرار میشد. قربانی کردن حیوانات با آمدن عیسی مسیح متوقف شد. عیسی مسیح قربانی جایگزین و نهایی و یکبار برای همیشه بود (عبرانیان 27:7) و حالا تنها واسط بین خدا و بشر است (اول تیموتائوس 5:2). قربانیهای حیوانی از پیش به قربانی مسیح به جای ما اشاره دارد. تنها مبنایی که بر اساس آن قربانی حیوانات میتوانست آمرزش گناهان فراهم کند مسیح است؛ مسیحی که خود را برای گناهان ما قربانی کرد و آمرزشی را فراهم کرد که قربانی حیوانات تنها تصویر و نمادی از آن را ارائه مینمود.
جواب: دلیل اینکه کتاب مقدس شدیداً در مورد ارتداد به ما هشدار میدهد این است که ایمان آوردن واقعی بوسیلهی ثمرهی قابل دیدن سنجیده میشود. زمانیکه یحیی تعمید دهنده، مردم را در رود اردن تعمید میداد، به کسانی که فکر میکردند پارسا هستند هشدار داد که “ثمرهی شایستهی توبه بیاورید” (متی 7:3). عیسی نیز به کسانیکه در موعظهی سر کوه به او گوش میدادند، هشدار داد که هر درختی با میوهاش شناخته میشود (متی 16:7) و درختی که میوهی خوب بهبار نمیآورد، بریده و در آتش انداخته خواهد شد (متی 19:7).
هدف پشت این هشدارها، واکنش نشان دادن و مخالفت کردن با چیزی است که برخی از افراد آن را “عقیدهی آسان و بیدردسر” (easy-believism) مینامند. به عبارت دیگر، پیروی کردن از عیسی مسیح خیلی بیشتر از این است که فقط بگوییم مسیحی هستیم. هر کسی میتواند مسیح را بهعنوان نجاتدهنده ادعا کند اما تنها کسانی که واقعاً نجات یافته اند، ثمرهی قابل دیدن این نجات را بهبار خواهند آورد. حال ممکن است این سوال مطرح شود که “منظور از ثمره چیست؟” واضحترین مثال از ثمرهی مسیحی را میتوان در غلاطیان 22:5-23 دید که پولس رسول ثمرهی روحالقدس را توصیف میکند: محبت، شادی، آرامش، بردباری، مهربانی، نيكوكاری، وفاداری، فروتنی و خويشتنداری. انواع دیگری از ثمرهی مسیحی نیز وجود دارند (مانند پرستش، صید جانها برای مسیح)، اما این فهرست خلاصهای خوب از نگرشهای یک مسیحی را برای ما مشخص میکند. ایمانداران واقعی این نگرشها و طرز برخوردها را در زندگی خود بهطور رو به رشد نمایان خواهند ساخت، در حینی که در سلوک مسیحی خود روز به روز پیش میروند (دوم پطرس 5:1-8).
این شاگردانِ حقیقی و مثمر ثمر هستند که ضمانت امنبت ابدی را دارند، و تا به آخر پایدار خواهند بود. بسیاری از متون کتاب مقدس نیز این مطلب را تایید میکنند. رومیان 29:8-30 “زنجیرهی طلایی” نجات را خلاصهبندی میکند و خاطرنشان میکند کسانی که توسط خدا از پیش شناخته شدند، همچنین از پیش تعیین شده، فراخوانده شده، پارسا شمرده شده و جلال یافتهاند و هیچ تلفاتی در این بین نخواهد بود. فیلیپیان 6:1 به ما میگوید کار نیکی که خدا در ما آغاز کرده به سرانجام خواهد رساند. افسسیان 13:1-14 تعلیم میدهد که خدا ما را با روحالقدس، بهعنوان یک تضمین برای آنچه قرار است به ارث ببریم، مُهر کرد تا زمانیکه آن ارث را بدست آوریم. یوحنا 29:10 نیز تاکید میکند که هیچکسی نمیتواند گوسفندان خدا را از دستان او بگیرد. آیات زیادی دیگری نیز این حقیقت را تایید میکنند که نجات بطور ابدی برای ایمانداران تضمین شده است.
آیاتی از کتاب مقدس که در مورد ارتداد هشدار میدهند، دو هدف اساسی را دنبال میکنند. هدف اول، آنها از ایمانداران میخواهند که در رابطه با “فراخوانده شدن و انتخاب شدن خود” اطمینان حاصل کنند. پولس در دوم قرنتیان 5:13 از ما میخواهد که خود را آزمایش کنیم که آیا در ایمان هستیم. اگر ایمانداران حقیقی پیروان مثمر ثمر عیسی مسیح باشند پس باید بتوانیم گواه و نشان نجات را ببینیم. مسیحیان بر اساس میزان اطاعت و هدایای روحانی خود به میزانهای متفاوتی ثمر بهبار میآورند، اما همهی مسیحیان باید ثمر بهبار آورند؛ و ما باید با آزمودن خویش بتوانیم شواهد آن را دریابیم.
مواقعی در زندگی یک مسیحی وجود دارند که ثمرهی قابل دیدنی وجود ندارد. این در مواقعی است که ما در گناه و نافرمانی بهسر میبریم. اتفاقی که در این زمانهای نافرمانی درازمدت میافتد این است که خدا اطمنیان نجات را از ما برمیدارد. به همین خاطر است که داوود در مزمور 12:51 اینگونه دعا کرد: “شادی نجات” را به او باز دهد. زمانیکه ما در گناه زندگی میکنیم، شادی نجات را از دست میدهیم. به همین دلیل است که کتاب مقدس به ما میگوید: “خود را بیازمایید تا ببینید آیا در ایمان هستید یا نه. خود را مَحَک بزنید (دوم قرنتیان 5:13). زمانیکه یک مسیحی حقیقی خود را امتحان میکند و هیچ ثمرهای را در خود نمیبیند باید بسیار جدی توبه کند و به سمت خدا بازگردد.
دومین دلیل در مورد آیات مربوط به ارتداد این است که ما بتوانیم مرتدان را شناسایی کنیم. مرتد به کسی گفته میشوند که باور مذهبی و ایمان خود را ترک کند. کتاب مقدس بهروشنی میگوید که مرتدان کسانی هستند که ایمان به عیسی مسیح را اقرار کرده ولی هرگز به صورت واقعی او را بهعنوان نجاتدهنده نپذیرفتهاند. متی 1:13-9 در حکایت برزگر بهطور کامل این نکته را برای ما به تصویر کشیده است. در این حکایت، برزگر را که نماد کلام خداست در چهار نوع خاک میکارد: خاک سخت، خاک سنگلاخ، خاکی که علفهای هرز آن را خفه کرده، و خاک خوب. این چهار نوع خاک نشانگر چهار نوع پاسخ به انجیل است. نوع اول، کلام را کاملاً رد میکند، در حالیکه خاک نوع دوم، سوم و چهارم به میزانهای مختلفی میپذیرند. خاک سنگلاخی و خاکی که با علف هرز خفه شده است اشاره به افرادی دارد که بهطور مطلوب به انجیل پاسخ میدهند، اما وقتی جفا میآید (خاک سنگلاخی) یا نگرانیهای دنیا آنها را خفه میکند (خاکِ دارای خار و علف هرز) رویگردان میشوند. عیسی برای ما بطور بسیار واضح در مورد این دو نوع پاسخ بیان میکند که اگرچه آنها در ابتدا انجیل را “پذیرفتند،” اما هرگز میوهای بهبار نیاوردند برای اینکه بذر (کلام خدا) هرگز درون خاک قلب نفوذ نکرده است. تنها خاک نوع چهارم که توسط خدا “آماده” شده بود، قادر بود بذر را دریافت کرده و ثمر بهبار آورد. عیسی مسیح در موعظهی سر کوه میگوید: “نه هر که مرا ‘سرورم، سرورم’ خطاب کند به پادشاهی آسمان راه یابد، بلکه تنها آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است، به جا آوَرَد” (متی 21:7).
اینکه کتاب مقدس از یک طرف در مورد ارتداد هشدار میدهد و از طرف دیگر میگوید که ایماندار واقعی هرگز به ارتداد روی نمی آورد، بهنظر غیرعادی میآید. اما بههرحال این چیزی است که کتاب مقدس میگوید. اول یوحنا 19:2 بطور واضح میگوید کسانیکه از ایمان خود برمیگردند در واقع ثابت میکنند که هرگز ایماندار نبودهاند. بنابراین، هشدار کتاب مقدس نسبت به ارتداد حتماً باید هشدار به کسانی باشد که “در ایمان” هستند بدون اینکه اصلاً بهطور واقعی او را دریافت نکرده باشند. متونی مانند عبرانیان 4:6-6 و عبرانیان 26:10-29، هشدار به ایماندارانی است که “وانمود” میکنند ایماندار هستند ولی باید ایمان خود را آزمایش کنند و دریابند که اگر از ایمان برگشتهاند و مرتد هستند حقیقتاً نجات نیافتهاند. متی 22:7-23 اشاره میکند که این کسانی که “ادعا میکنند ایماندار هستند” توسط خدا رد خواهند شد نه به خاطر اینکه ایمان خود را از دست دادهاند، بلکه به این دلیل که خداوند هرگز آنها را نشناخت.
افراد بسیار زیادی وجود دارند که میخواهند هویت خود را با عیسی رقم بزنند. چه کسی است که زندگی جاودان و برکت نخواهد؟ اما عیسی به ما هشدار میدهد که بهای شاگردی را در نظر بگیریم (لوقا 23:9-26؛ 25:14-33). ایمانداران واقعی همهی این هزینهها را در نظر گرفتهاند، اما مرتدان این هزینهها را بهحساب نیاوردهاند. مرتدان کسانی هستند که وقتی از ایمان برمیگردند، ثابت میکنند که از اول نجات نیافته بودهاند (اول یوحنا 19:2). ارتداد به معنی از دست دادن نجات نیست بلکه نشاندهندهی این است که اصلاً نجات دریافت نشده است.
جواب: یک سوالی که بارها پرسیده میشود این است که “چه اتفاقی میافتند، اگر گناه کنم و سپس قبل از اینکه فرصت اعتراف به درگاه خداوند را داشته باشم، بمیرم؟” سوال متداول دیگر این است که “چه اتفاقی میافتد، اگر مرتکب گناه شوم اما آن را فراموش کنم و هرگز به یاد نیاورم که باید به آن گناه اعتراف میکردم؟” هر دو سوال بر مبنای یک فرض غلط هستند. مقولهی نجات این نیست که ایمانداران سعی کنند قبل از مردن به هر گناهی که کردهاند اعتراف و از آن توبه کنند. نجات بر این اساس نیست که آیا شخص مسیحی به تکتک گناهان خود اعتراف و از آن توبه کرده است یا خیر. این درست است که ما باید بهمحضز آگاه شدن از هر گناهی که مرتکب میشویم به آن گناه اعتراف کرده و توبه کنیم. با این وجود، نیازی نیست همیشه از خدا طلب آمرزش و بخشایش کنیم. زمانیکه ما به عیسی مسیح بهعنوان تنها نجاتدهنده ایمان میآوریم، همهی گناهان ما چه در گذشته، حال، آینده، بزرگ و کوچک بخشیده میشوند. ایمانداران برای اینکه گناهانشان بخشیده شود نیازی ندارند که همواره از خدا بخواهند آنها را ببخشد، و یا پیوسته توبه کنند. عیسی مسیح تاوان تمام گناهانمان را پرداخت کرد، و وقتی گناهان ما بخشیده شدهاند، پس تمامشان بخشیده شدهاند (کولسیان 14:1؛ اعمال 43:10).
کاری که ما باید انجام دهیم این است که به گناهان خود اعتراف کنیم: “ولی اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، او که امین و عادل است، گناهان ما را میآمرزد و از هر نادرستی پاکمان میسازد” (اول یوحنا 9:1). آنچه این آیه به ما میگوید این است که به گناهان خود نزد خدا “اعتراف” کنیم. واژهی “اعتراف کردن” به معنی “موافق بودن” است. زمانیکه به گناه خود نزد خدا اعتراف میکنیم بدین معنی است که با خدا موافق هستیم که ما اشتباه کردهایم و مرتکب گناه شده ایم. از طریق اعتراف، خدا ما را به طور مستمر میبخشد برای اینکه او “امین و عادل” است. خدا چگونه “امین و عادل” است؟ او با آمرزیدن گناهان، امین است، و این آمرزش گناهان را به تمامی ایمانداران به مسیح وعده داده است. او عادل است چون پرداخت مسیح برای گناهانمان را اعمال میکند، و تصدیق میکند که گناهان حقیقتاً کفاره شدهاند.
در عین حال، اول یوحنا 9:1 اشاره بر این دارد که بخشیده شدن بهنوعی وابسته به این است که گناهانمان را نزد خدا اعتراف کنیم. اما این چگونه ممکن است درحالیکه همهی گناهان ما در لحظهای که به عیسی مسیح بهعنوان نجاتدهنده ایمان میآوریم، بخشیده میشوند؟ بهنظر میرسد آنچه یوحنا در اینجا توضیح میدهد بخشش “رابطهای” است. در لحظهای که مسیح را بهعنوان نجاتهنده دریافت میکنیم، تمامی گناهان ما بهصورت “وضعی” بخشیده میشوند. این بخشش وضعی، نجات ما را تضمین میکند و وعدهی یک خانهی ابدی در بهشت را به ما میدهد. زمانیکه پس از مرگ در برابر خداوند حاضر میشویم، خدا به خاطر گناهانمان، مانع ورود ما به آسمان نمیشود. این بخشش وضعی است. مفهوم “بخشش رابطه ای” بر مبنای این است که وقتی گناه میکنیم، باعث رنجش خدا و محزون کردن روح او میشویم (افسسیان 30:4). درست است که خدا در نهایت همهی گناهانی را که مرتکب شدهایم بخشیده است، اما آن گناهان هنوز هم سد راه رابطهی ما با خدا هستند. یک پسر جوانی که بر ضد پدرش مرتکب خطا و گناه شده است، از خانواده رانده نخواهد شد. یک پدر خداشناس، پسرش را بدون هیچ قید و شرطی میبخشد. در عین حال، تا زمانیکه این رابطه به طور کامل بین پدر و پسر دوباره احیا نشود نمیتوان انتظار یک رابطهی خوب بین پدر و پسر را داشت. و این فقط زمانی اتفاق خواهد افتاد که پسر به خطا و اشتباهش نزد پدر اعتراف کند و از او معذرتخواهی کند. به همین دلیل است که ما به گناهان خود نزد خدا اعتراف کنیم ، و این کار نه برای حفظ نجاتمان، بلکه به این دلیل است که دوباره به آن رابطهی نزدیک و صمیمی با خدایی که ما را دوست دارد و بخشیده است، برگردیم
جواب: تولد تازه به شرط غسل تعمید عقیدهای است که میگوید شخص باید تعمید بگیرد تا نجات بیابد. بحث ما این است که تعمید گام مهمی برای نشان دادن مطیع بودن یک مسیحی است، اما شدیداً این نظر را که تعمید برای نجات ضروری و لازم است رد میکنیم. ما به طور خیلی جدی معتقدیم که هر مسیحی باید با فرو رفتن در آب، تعمید بگیرد. تعمید نمایانگر یگانه شدن شخص ایماندار با مرگ، دفن و رستاخیز مسیح میباشد. رومیان 3:6-4 میگوید، “آیا نمیدانید همهی ما که در مسیحْ عیسی تعمید یافتیم، در مرگ او تعمید یافتیم؟ پس با تعمید یافتن در مرگ، با او دفن شدیم تا همانگونه که مسیح به وسیلۀ جلال پدر، از مردگان برخیزانیده شد، ما نیز در زندگی نوینی گام برداریم.” عمل فرو رفتن در آب نمایانگر مرگ و دفن شدن ما با مسیح است و عمل بیرون آمدن از آب، رستاخیز مسیح را به تصویر میکشد.
لازم دانستن هر چیزی دیگری به جز ایمان به مسیح برای نجات نشان دهندهی نجاتی مبتنی بر اعمال است. اضافه کردن هر چیزی به انجیل بدین معنی است که مرگ عیسی مسیح برای خریدن نجات ما کافی نبود. این که بگوییم باید تعمید بگیریم تا نجات یابیم مانند این است که بگوییم ما باید اطاعت و کارهای خوب خودمان را به مرگ مسیح اضافه کنیم تا برای نجات کفایت کند. مرگ مسیح به تنهایی بهای گناهان ما را پرداخت کرد (رومیان 8:5؛ دوم قرنتیان 21:5). بخشیده شدن گناهان ما توسط عیسی مسیح فقط توسط ایمان به او بدست میآید (یوحنا 16:3؛ اعمال 31:16؛ افسسیان 8:2-9). بنابراین، تعمید گام مهمی در فرمانبرداری از مسیح پس از دریافت نجات است ولی نمی تواند شرط لازم برای نجات باشد.
بله، آیاتی وجود دارند که به نظر میآیند بر این دلالت دارند که تعمید برای نجات شرطی لازم و ضروری است. اما از آنجاییکه کتاب مقدس به روشنی به ما میگوید که نجات تنها بهوسیلهی ایمان بدست میآید (یوحنا 16:3؛ افسسیان 8:2-9؛ تیتوس 5:3)، پس تفسیر آن آیات باید به گونهای دیگر باشد. نوشتههای کتابمقدس یکدیگر را نقض نمیکنند. در دوران کتابمقدس، زمانیکه یک شخص دینش را به دین دیگری تغییر میداد برای محرز کردن این تغییر باید تعمید میگرفت. تعمید وسیلهای بود برای علنی کردن یک تصمیم. به کسانی که از تعمید گرفتن سر باز میزدند گفته میشد که حقیقتاً ایمان نیاوردهاند. بنابراین در ذهن رسولان و شاگردان اولیهی مسیح، مفهموم “ایماندارِ تعمید نیافته” ناآشنا بود. وقتی فردی ادعا میکرد که به مسیح ایمان آورده اما از عمومی کردن ایمان خود عار داشت نشان دهندهی این بود که ایمان واقعی ندارد.
اگر تعمید شرط لازم برای نجات است پس چرا پولس گفت: “خدا را شكر میكنم كه بهغير از «كريسپوس» و «گايوس»، كسی ديگر را تعميد ندادم” (اول قرنتیان 14:1)؟ چرا باید میگفت، “زیرا مسیح مرا نفرستاد تا تعمید دهم بلکه تا بشارت رسانم، ولی نه با حکمت سخنوری، مبادا قدرت صلیب مسیح بیاثر گردد” (اول قرنتیان 17:1). درست است که پولس در این متن بر ضد تفرقه و جداییهایی که کلیسای قرنتس را گرفتار کرده بود بحث میکند. اما اگر تعمید شرط لازم برای نجات بود پس چطور میتوانست بگوید، “خدا را شكر میكنم كه تعميد ندادم…” و یا “مسيح مرا نفرستاده تا تعميد دهم…”؟ اگر تعمید لازمهی نجات بود، پس پولس دقیقاً داشت میگفت که “خدا را شكر میكنم كه شما نجات نیافتهاید…” و “مسيح مرا نفرستاده تا نجات دهم” اگر اینطور بود پس گفتههای پولس بسیار مسخره و مضحک میشد. علاوه بر این، زمانیکه پولس رئوس مطالب انجیل را بهطور مفصل بیان میکند (اول قرنتیان 1:15-8)، پس چرا از اشاره به تعمید غفلت میکند؟ اگر تعمید شرط لازم برای نجات باشد پس چطور ممکن است هر جایی که انجیل در کتابمقدس موعظه شده، به تعمید اشاره نشده است.
دیدگاه تولد تازه به شرط تعمید، ریشهی کتابمقدسی ندارد. تعمید ما را از گناه نجات نمیدهد، بلکه فقط ما را از وجدان ناراحت نجات میدهد. در اول پطرس 21:3، پطرس به روشنی میگوید که تعمید یک عمل تشریفاتی طهارت و شستشوی بدن نیست، بلکه تعهد وجدانی پاک بهسوی خداست. تعمید نمادی است از آن چیزی که پیشاپیش در قلب و زندگی کسی که به مسیح بهعنوان نجات دهنده ایمان آورده، اتفاق افتاده است (رومیان 3:6-5؛ غلاطیان 27:3؛ کولسیان 12:2). تعمید گام مهمی در اطاعت از مسیح است که هر مسیحیای باید آن را بردارد. تعمید نمی تواند یک شرط لازم برای نجات باشد. اگر آن را لازمهی نجات تلقی کنیم، بدین معنی است که مرگ و رستاخیز عیسی مسیح را برای نجات کافی نیست.
محتوای تغییر وضعیتجواب: به بیان ساده، پارساشمردگی یا تبرئه شدن به معنی عادل اعلام کردن یا درست شدن رابطه خدا است. پارساشمردگی یعنی اینکه خدا کسانی را که به مسیح ایمان میآوردند عادل اعلام میکند، بر مبنای عدالت و پارسایی مسیح که به حساب کسانی که به او ایمان میآورند گذاشته و منسوب میشود (دوم قرنتیان 21:5). گرچه پارساشمردگی بهعنوان یک اصل در سراسر کتاب مقدس دیده میشود اما آیات اصلی که پارساشمردگی ایمانداران را توضیح میدهد رومیان 21:3-26 است: “امّا اکنون جدا از شریعت، آن پارسایی که از خداست به ظهور رسیده است، چنانکه شریعت و پیامبران بر آن گواهی میدهند. این پارسایی که از خداست از راه ایمان به عیسی مسیح است و نصیب همهی کسانی میشود که ایمان میآورند. در این باره هیچ تفاوتی نیست. زیرا همه گناه کردهاند و از جلال خدا کوتاه میآیند. امّا به فیض او و به واسطۀ آن بهای رهایی که در مسیحْ عیسی است، بهرایگان پارسا شمرده میشوند. خدا او را چون کفّارۀ گناهان عرضه داشت، کفّارهای که توسط خون او و از راه ایمان حاصل میشود. او این را برای نشان دادن عدالت خود انجام داد، زیرا در تحمل الهی خویش، از گناهانی که پیشتر صورت گرفته بود، چشم پوشیده بود. او چنین کرد تا عدالت خود را در زمان حاضر ثابت کند، و تا خودْ عادل باشد و کسی را نیز که به عیسی ایمان دارد، پارسا بشمارد.”
ما در لحظهای که ایمان میآوریم، پارسا یا عادل اعلام میشویم. پارساشمردگی، ما را پارسا نمیکند، بلکه ما را پارسا اعلام میکند. پارسایی ما از گذاشتن ایمانمان بر کاری که مسیح برای ما انجام داد سرچشمه میگیرد. قربانی او گناهان ما را میپوشاند و باعث میشود تا خدا ما را کامل و بینقص ببیند. چون ما بهعنوان ایمانداران در مسیح هستیم، بنابراین خدا هنگامی که به ما نگاه میکند، پارسایی خودِ مسیح را میبیند و این موضوع مطالبات خدا برای کاملیت را برآورده میسازد؛ بنابراین او ما را پارسا و عادل اعلام میکند— او ما را تبرئه میکند و بیگناه و پارسا میشمارد.
رومیان 18:5-19 میگوید: “پس همانگونه که یک نافرمانی به محکومیت همهی انسانها انجامید، یک عمل پارسایانه نیز به پارسا شمرده شدن و حیات همهی انسانها منتهی میگردد. زیرا همانگونه که به واسطهی نافرمانی یک انسان، بسیاری گناهکار شدند، به واسطهی اطاعت یک انسان نیز بسیاری پارسا خواهند گردید.” بهخاطر پارساشمردگی است که صلح و آرامش خداوند میتواند بر زندگی ما حکمفرما شود. بهخاطر پارساشمردگی است که ایمانداران میتوانند ضمانت نجات داشته باشند. این واقعیت “پارساشمردگی” است که خدا را قادر میکند که فرایند تقدیس را در ما شروع کند؛ فرایندی که بوسیلهی آن، خدا آنچه را که ما پیشاپیش بهطور وضعی هستیم، به واقعیت در میآورد. “پس چون از راه ایمانْ پارسا شمرده شدهایم، بهواسطهی خداوندمان عیسی مسیح از صلح با خدا برخورداریم.” (رومیان 1:5).
جواب: تصور کنید دو دوست با هم دعوا و مشاجره کرده اند. زمانی بود که از آن دوستی بسیار لذت می بردند و شاد بودند اما آن دوستی به یکباره به جدایی و قهر تبدیل شد. دیگر با هم حرف نزدند، و ارتباط آنها با یکدیگر بسیار نامساعد شد. آنها به تدریج با هم غریبه شدند. این نوع جدایی فقط با آشتی کردن قابل حل بود. آشتی کردن یعنی اینکه دوباره به آن دوستی و سازگاری قبل بازگردیم. وقتیکه دوستان قدیمی مشکلات را برطرف کرده و رابطه خود را با یکدیگر دوباره از سر می گیرند بدین معنی است که آنها آشتی کرده اند. دوم قرنتیان فصل 5 آیه های 18 تا 19 می گوید:” تمام اين نيكويیها از سوی خدايی است كه بخاطر فداكاری عيسی مسيح، ما را با خود آشتی داده است، و اين مسئوليت را به ما سپرده تا پيغام اين آشتی را به ديگران نيز برسانيم و ايشان را بسوی لطف الهی رهنمون شويم. پيغام ما اينست كه خدا در مسيح بود و مردم را به آشتی با خود فرا میخواند تا گناهانشان را ببخشايد و آثار آن را پاک نمايد”.
کتاب مقدس می گوید که عیسی مسیح ما را با خدا آشتی داد (رومیان فصل 5 آیه 10؛ دوم قرنتیان فصل 5 آیه 18؛ کولسیان فصل 1 آیه های 20 تا 21). این موضوع که نیاز به آشتی کردن با خدا داشتیم به این معنی است که رابطه ما با خدا قطع شده بود. از آنجاییکه خدا مقدس و پاک است، پس ما مورد سرزنش قرار می گیریم. گناه، ما را با او بیگانه کرد. رومیان فصل 5 آیه 10 می گوید که ما دشمنان خدا بودیم: “هنگامی كه دشمنان خدا بوديم، او بوسيلۀ مرگ فرزندش ما را با خود آشتی داد؛ پس اكنون كه دوستان خدا شدهايم و عيسی مسيح هم در قلب ما زندگی میكند، چه بركات عالی و پرشكوهی به ما عطا خواهد كرد”.
زمانیکه مسیح جان خود را بر روی صلیب فدا کرد، او حق داوری خدا را ادا کرد و امکان صلح و آشتی ما، که دشمنان خدا بودیم، را با او برقرار ساخت. آشتی ما با خدا باعث شد تا از لطف و بخشایش او بهره مند شویم. نتیجه فداکاری عیسی مسیح این بود که دشمنی تبدیل به دوستی شد.” ديگر شما را «بنده» نمیخوانم، چون معمولاً بنده مورد اعتماد اربابش نيست. من شما را «دوستان خود» میخوانم، به اين دليل كه به شما اعتماد كرده، هر چه پدرم به من گفته است، همه را به شما گفتهام” (یوحنا فصل 15 آیه 15). آشتی مسیحی یک حقیقت شکوهمند است! ما دشمنان خدا بودیم، اما حالا دوست او هستیم. ما به دلیل گناه در حالت محکومیت قرار داشتیم اما حالا بخشیده شده ایم. ما با خدا در حال جنگ بودیم، اما حالا با او در صلح و آرامش هستیم، آرامشی که فکر انسان قادر به درک آن نیست (فیلیپیان فصل 4 آیه 7).
جواب: هر کسی نیاز به رهایی دارد. طبیعت و ذات ما آلوده به گناه است: “زیرا همه گناه کردهاند و از جلال خدا کوتاه میآیند” (رومیان 23:3). مسیح ما را دوباره خرید و از بند گناه آزاد کرد، “امّا به فیض او و به واسطهی آن بهای رهایی که در مسیحْ عیسی است، بهرایگان پارسا شمرده میشوند.” (رومیان 24:3).
فواید رهایی یافتن عبارتند از: زندگی ابدی (مکاشفه 9:5-10)، بخشیده شدن گناهان (افسسیان 7:1)، پارسایی (رومیان 17:5)، آزادی از لعنت شریعت (غلاطیان 13:3)، به عضویت خانوادهی خدا در آمدن (غلاطیان 5:4)، رهایی از اسارت گناه (تیتوس 14:2؛ اول پطرس 14:1-18)، صلح با خدا (کولسیان 18:1-20)، و ساکن شدن روحالقدس درون ما (اول قرنتیان 19:6-20). پس رهایی یافتن یعنی اینکه بخشیده شویم، پاک و مقدس شویم، پارسا شمرده شویم، آزاد شویم، فرزند خدا شویم و با خدا آشتی کنیم. همچنین به مزمور 7:130-8؛ لوقا 38:2؛ و اعمال 28:20 نگاه کنید.
واژهی رهایی دادن (Redeem) به معنی “بازخرید کردن” یا “خریدن آزادی کسی” است. این واژه مخصوصاً در مورد خریدن آزادی بردگان بکار می رود. این واژه در مورد مرگ مسیح بر روی صلیب نیز بسیار کاربرد دارد. اگر ما “رهایی یافتهایم” بدین معنی است که قبلاً برده و اسیر بودهایم. خداوند، آزادی ما را خرید و ما دیگر در بنده گناه یا شریعت عهد قدیم نیستیم. این نوع استفادهی استعاری از واژهی “رهایی” در واقع آن چیزی است که در غلاطیان 13:3 و 5:4 تعلیم داده شده است.
واژهی دیگری که با مفهوم مسیحی رهایی ارتباط دارد، خونبها است. عیسی مسیح بهای آزادی ما را از گناه و نتایج آن پرداخت (متی 28:20؛ اول تیموتائوس 6:2). حیات ما در ازای مرگ او بود. در واقع، کتاب مقدس بسیار روشن و واضح می گوید که رهایی تنها “از طریق خون او” یعنی بواسطهی مرگ او ممکن میشود (کولسیان 14:1).
خیابانهای بهشت پر از کسانی خواهد بود که پیشتر اسیر و برده بودند و اکنون آزاد و بخشیده شده و رهایی یافتهاند، اما نه بر اساس شایستگی خودشان. بردگان گناه به قدیسان تبدیل شدهاند. جای تعجب ندارد که سرود جدیدی را خواهیم خواند، سرودی که با آن نجات دهندهی خود را ستایش و تحسین میکنیم (مکاشفه 9:5). ما بردهی گناه بودیم و به جدایی همیشگی از خدا محکوم شده بودیم. عیسی مسیح بهای رهایی ما را پرداخت کرد که نتیجهی آن رهایی ما از اسارت و بردگی گناه و نجات ما از نتایج ابدی آن گناه میباشد.
جواب: درک خیلی از مردم از واژهی توبه، “برگشتن از گناه” میباشد. اما این تعریف کتابمقدسی از توبه نیست. در کتاب مقدس، واژهی توبه به معنی “تغییر دادن فکر” است. کتاب مقدس همچنین به ما میگوید که نتیجهی توبه واقعی، تغییر در رفتار و کردار است (لوقا 8:3-14؛ اعمال 19:3). اعمال 20:26 میگوید: “به اعلام این پیام پرداختم که باید توبه کنند و به سوی خدا بازگردند و کرداری شایستهی توبه داشته باشند.”
پس ارتباط بین توبه و نجات چیست؟ به نظر میرسد کتاب اعمال رسولان توجه و تمرکز خاصی بر روی توبه و ارتباط آن با نجات دارد (اعمال 38:2؛ 19:3؛ 18:11؛ 30:17؛ 21:20؛ 20:26). توبه کردن، در رابطه با نجات، به معنی تغییر دادن فکر خود در مورد عیسی مسیح است. موعظهی پطرس در روز پنطیکاست (اعمال 2)، در نهایت با فراخواندن مردم برای توبه تمام میشود (اعمال 38:2). توبه از چه چیزی؟ پطرس کسانی را که عیسی را رد کردند (اعمال 36:2) فرا میخواند که فکر خود را در مورد او عوض کنند، تشخیص دهند و قبول کنند که او حقیقتاً “خداوند و مسیح” است (اعمال 36:2). پطرس مردم را فرا میخواند تا فکر خود را تغییر داده و به جای رد کردن عیسی به عنوان مسیح، به او به عنوان مسیح و نجات دهنده ایمان بیاورند.
توبه و ایمان مانند “دو روی یک سکه” هستند. غیر ممکن است به عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده ایمان بیاوریم، بدون اینکه در ابتدا فکر خود را در مورد اینکه او کیست و چه کاری برای ما انجام داده است، تغییر داده باشیم. فرقی هم نمیکند که آیا توبه برای رد کردن عمدی عیسی مسیح بوده، و یا توبه به خاطر بیاعتنایی و بیعلاقگی بوده است، به هر حال یک تغییر فکر است. توبهی کتابمقدسی، در رابطه با نجات، یعنی فکر خود را از رد کردن مسیح به ایمان آوردن به او تغییر دهیم.
این نکته بسیار مهم است که بدانیم توبه کاری نیست که ما برای دریافت نجات انجام میدهیم. هیچکس نمیتواند توبه کند و به سوی خدا بازگردد مگر اینکه خود خدا آن فرد را به سمت خویش بکشاند (یوحنا 44:6). اعمال 31:5 و 18:11 دلالت بر این دارد که توبه چیزی است که خداوند آن را اعطا میکند و فقط به دلیل لطف و بخشش اوست که توبه امکانپذیر شده است. هیچکس نمیتواند توبه کند مگر اینکه خداوند توبه را به او اعطا کند. تمام نجات، از جمله توبه و ایمان، نتیجهی این است که خدا ما را جذب کرده و کشانده، چشمانمان را گشوده و قلبهایمان را عوض کرده است. بردباری خدا (دوم پطرس 9:3)، و همچنین مهربانی او (رومیان 4:2) ما را به سمت توبه سوق میدهد.
در حالیکه توبه کاری نیست که باعث بدست آوردن نجات شود اما توبه که به نجات میانجامد در اعمال خودش را نشان میدهد. زمانی بطور واقعی و کامل در فکر خود تغییر ایجاد کردهایم، که نتایج این تغییر در کارها و رفتار ما دیده شود، در غیر اینصورت محال است. به همین خاطر است که یحیی تعمید دهنده از مردم میخواست تا “ثمری شایستهی توبه بیاورند” (متی 8:3). شخصی که واقعاً از رد کردن مسیح توبه کرده و به ایمان آوردن به مسیح رسیده است نتایج این تغییر را در زندگی خود نشان خواهد داد (دوم قرنتیان 17:5؛ غلاطیان 19:5-23؛ یعقوب 14:2-26). توبهای که درست تعریف شده باشد، برای نجات لازم است. همانطور که گفته شد توبهی کتابمقدسی یعنی اینکه تصمیم خود را دربارهی عیسی مسیح تغییر داده و با ایمان برای نجات به سمت خدا بازگردیم (اعمال 19:3). از گناه بازگشتن به معنی توبه نیست، اما بازگشت از گناه یکی از نتایج واقعیِ توبهی از روی ایمان به سوی عیسی مسیح میباشد.
جواب: رستاخیز عیسی به چند دلیل مهم است: دلیل اول، رستاخیز نشان دهندهی قدرت عظیم خودِ خداوند است. ایمان آوردن به رستاخیز، ایمان آوردن به خدا است. اگر خدا وجود دارد، و اگر خدا هستی را آفریده و بر روی آن قدرت دارد پس این قدرت را هم دارد که مرده را زنده کند. اگر او چنین قدرتی ندارد، پس شایستهی ایمان و پرستش ما نیست. تنها کسی که زندگی را آفریده میتواند آن را پس از مرگ برخیزاند، تنها او میتواند چهرهی هولناک مرگ را عوض کند، و تنها او میتواند رنج و عذاب را از بین ببرد و بر مرگ پیروز شود (اول قرنتیان 54:15-55). با برخیزانیدن عیسی از مردگان، خدا قدرت مطلق خود بر مرگ و زندگی را به ما یادآور میشود.
رستاخیر عیسی مسیح همچنین مهم است برای اینکه ادعای او مبنی بر پسر خدا و مسیح بودن را تصدیق میکند. بر اساس گفتهی عیسی مسیح، رستاخیز او “نشانه ای از آسمان” است که ماهیت و خدمت او را تصدیق میکند (متی 1:16-4). رستاخیز عیسی مسیح توسط صدها شاهد عینی تصدیق شده (اول قرنتیان 3:15-8)، که مدرک انکارناپذیری است برای ادعای او مبنی بر اینکه او نجات دهندهی جهان است.
دلیل دیگر اهمیت رستاخیز عیسی مسیح این است که طبیعت بیگناه و ذات الهی او را ثابت میکند. کتاب مقدس میگوید “قدوس” خدا هرگز فساد نخواهد دید (مزمور 10:16)، و عیسی مسیح هرگز فساد ندید حتی پس از مرگش (اعمال 32:13-37). بر اساس رستاخیز مسیح بود که پولس اینگونه موعظه کرد، “مژدهی آمرزش گناهان بهوسيلهی عيسي به شما اعلام شده است. شما بايد بدانيد كه هرکس به او ايمان آورد، از تمام گناهان…آزاد خواهد شد (اعمال 38:13-39).
رستاخیز عیسی مسیح نه تنها بزرگترین مدرک برای اولوهیت او میباشد، بلکه پیشگوییهای عهد قدیم دربارهی رنج کشیدن و رستاخیز عیسی را نیز تایید میکند (اعمال 2:17-3). رستاخیز مسیح ادعای خود او را نیز مبنی بر اینکه روز سوم از قبر بر خواهد خاست تایید میکند (مرقس 31:8؛ 31:9؛ 34:10). اگر عیسی مسیح رستاخیز نکرده باشد پس ما نیز نباید امیدی برای رستاخیز داشته باشیم. در واقع، جدا از رستاخیز مسیح، دیگر نجات دهنده، نجات، و امید زندگی ابدی نیز نخواهیم داشت. همانطور که پولس گفت، ایمان ما “بیفایده” میبود، انجیل هیچ قدرتی نمیداشت و گناهان، بخشیده نشده باقی میماندند (اول قرنتیان 14:15-19).
عیسی گفت، “قیامت (رستاخیز) و حیات مَنَم. آن که به من ایمان آوَرَد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد” (یوحنا 25:11)، و در این جمله ادعا شده که او سرچشمهی هر دوی آنهاست. جدا از مسیح، رستاخیز و زندگی ابدی وجود ندارد. عیسی مسیح کار بیشتری از دادن زندگی انجام میدهد، او “خود زندگی” است، به همین خاطر است که مرگ قدرتی بر او ندارد. عیسی مسیح زندگی خود را به کسانی که به او ایمان دارند اعطا میکند تا ما بتوانیم در پیروزی او بر مرگ شریک شویم (اول یوحنا 11:5-12). ما بهعنوان ایمانداران به عیسی مسیح، هر یک شخصاً رستاخیز را تجربه خواهیم کرد برای اینکه با داشتن حیاتی که مسیح به ما داده بر مرگ غلبه کردهایم. غیر ممکن است که مرگ پیروز شود (اول قرنتیان 53:15-57).
عیسی “نوبر خفتگان” است (اول قرنتیان 20:15). به عبارت دیگر، عیسی مسیح پیشتاز زندگی پس از مرگ است. رستاخیز عیسی مسیح بهعنوان گواهی و شهادت برای رستاخیز انسانها مهم است و باور اساسی ایمان مسیحی میباشد. بر خلاف دیگر ادیان، مسیحیت بنیانگذاری دارد که بر مرگ غلبه کرد و قول داده که پیروانش نیز بر مرگ پیروز خواهند شد. هر دین دیگر، توسط پیامبران و مردانی بوجود آمد که در نهایت مردند. بهعنوان مسیحیان، میدانیم که خدا انسان شد، برای گناهان ما مرد، و پس از سه روز زنده شد. قبر نتوانست او را در خود نگه دارد. او زنده است، و بر دست راست خداوند در آسمان نشسته است (عبرانیان 12:10).
کلام خدا رستاخیز ایمانداران را در بازگشت مسیح برای کلیسایش در رویداد “ربوده شدن” تضمین میکند. نتیجهی چنین تضمینی، سرود بزرگ پیروزیای است که پولس در اول قرنتیان 55:15 نوشته است: “ای گور، پیروزی تو کجاست؟ و ای مرگ، نیش تو کجا؟” (نگاه کنید به هوشع 14:13).
اهمیت رستاخیز مسیح بر روی خدمات امروز ما برای خداوند تاثیرگذار است. پولس گفتمان خود دربارهی رستاخیز را اینگونه به پایان میرساند: “پس، برادران عزیزم، ثابت و استوار بوده، همواره با تمام وجود به کار خداوند مشغول باشید، زیرا میدانید زحمت شما در خداوند بیهوده نیست” (اول قرنتیان 58:15). از آنجاییکه میدانیم پس از مرگ دوباره زنده خواهیم شد، بنابراین میتوانیم همهی خطرات و آزار و اذیتهایی که به خاطر مسیح با آنها روبرو هستیم را تحمل میکنیم (اول قرنتیان 30:15-32)، همانگونه که مسیح تحمل کرد. به خاطر رستاخیز عیسی مسیح، هزاران مسیحی در طول تاریخ با میل و ارادهی خود شهید شدند و زندگی زمینی خود را با زندگی جاودانه و وعدهی رستاخیز مبادله کردند.
رستاخیز، پیروزی شکوهمندی برای هر یک از ایمانداران میباشد. عیسی مسیح مرد، دفن شد و پس از سه روز مطابق با کتاب مقدس دوباره زنده شد (اول قرنتیان 3:15-4). و او دوباره خواهد آمد! مردگان در مسیح دوباره زنده خواهند شد، و کسانی که زمان بازگشت او زنده هستند متبدل شده و بدنهای جدید و جلالیافته دریافت خواهند کرد ( اول تسالونیکیان 13:4-18). چرا رستاخیر عیسی مسیح مهم است؟ چون ثابت میکند که او کیست. نشان میدهد که خدا مرگ عیسی مسیح به جای ما را پذیرفته است. نشان میدهد که خدا قدرت زنده کردن ما پس از مرگ را دارد. تضمین میکند که بدنهای ایمانداران به مسیح، مرده باقی نخواهند ماند بلکه دوباره زنده شده و به زندگی ابدی رستاخیز خواهند کرد.