سؤالاتی در مورد عیسی مسیح

جواب: بر خلاف این سوال که “آیا خدا وجود دارد؟” عده بسیار کمی هستند که وجود عیسی مسیح را زیر سوال برده باشند. این یک حقیقت پذیرفته شده توسط همه مردم است که عیسی مسیح، شخصی بود که 2000 سال پیش در سرزمین اسرائیل زندگی می کرد. بحث واقعی زمانی آغاز می شود که صحبت از هویت مسیح می شود. تقریباً در همۀ مذاهب اصلی دنیا، عیسی مسیح به عنوان یک پیامبر، یک معلم خوب، و یا یک شخص پارسا و خدا پرست عنوان شده است. مسئله اینجاست که کتاب مقدس به ما می گوید، عیسی مسیح بسیار والاتر از یک پیامبر، معلم و انسان خوب می باشد.

سی. اس. لوئیس، نویسندۀ برجستۀ مسیحی، در کتاب خود به نام “مسیحیت مطلق” می نویسد: “تلاش من آن است که به مردم یاد بدهم از بکارگیری الفاظ و عبارات احمقانه در مورد عیسی مسیح اجتناب کنند. هرگز نباید بگوییم “من حاضرم عیسی مسیح را به عنوان یک معلم اخلاق برجسته بپذیرم ولی ادعایش را مبنی بر اینکه او خداست، ردّ می کنم.” اگر عیسی مسیح چیزی بیش از یک انسان معمولی نبود؛ و در عین حال، چنین تعلیم والایی از زبانش جاری شد، از نقطه نظر اخلاقی لیاقت نمی داشت حتی یک معلم خوب خوانده شود. تحت این شرایط او یا می بایستی یک دیوانه باشد و یا شیطان. شما باید تصمیم خود را بگیرید. این انسان حقیقی یا باید پسر خدا باشد (چنانکه هست) و یا اینکه آدمی دیوانه (و شاید بدتر). شما می توانید به پیغام او بی توجه باشید، به صورت او آب دهان انداخته، او را بخاطر پلید بودنش به قتل رسانید. و یا اینکه به پاهای او افتاده، اقرار کنید که او سرور و خداوند شماست. پس بیایید این ادعای احمقانه که مسیح فقط یک انسان معمولی بوده است را کنار بگذاریم و درک کنیم که تعلیم کتاب مقدس در مورد شخصیت و ماهیت عیسی مسیح این است که او خداست و نه چیزی کمتر.”

بنابراین، عیسی مسیح چه ادعایی در مورد خود داشت؟ کتاب مقدس در بارۀ او چه می گوید؟ ابتدا بهتر است به کلمات خود عیسی مسیح در انجیل یوحنا فصل 10 آیه 30 توجه کنیم: “من و پدر یک هستیم.” در اولین نگاه بنظر نمی رسد که در این آیه عیسی مسیح ادعا کرده باشد که او خداست. ولی عکس العمل یهودیان نسبت به کلام او ثابت می کند که او چنین ادعایی نموده بود. “یهودیان در جواب گفتند، ما بخاطر كفری كه می‌گويی می‌خواهيم تو را بكشيم، نه برای كارهای خوبت. چون تو يک انسانی ولی ادعای خدايی می‌كنی.” (یوحنا فصل 10 آیه 33). یهودیان به خوبی فهمیده بودند که وقتی عیسی مسیح مدعی شد که او و پدر یکی هستند، او در واقع ادعای الوهیت می کرد. جالب است که در آیات بعدی هیچگاه عیسی مسیح به آنان نگفت “من خدا نیستم!” پس برداشت یهودیان اشتباه نبوده است. با گفتن اینکه “من و پدر یک هستیم”( یوحنا فصل 10 آیه 30) عیسی مسیح ادعا کرد که خداست. این ادعا در یوحنا فصل 8 آیه 58 نیز دیده می شود: ” اين حقيقت محض است كه قبل از اينكه حتی ابراهيم به اين جهان بيايد، من وجود داشتم.” و یهودیان مجدداً قصد سنگسار او را کردند (یوحنا فصل 8 آیه 59).”من هستم” عبارتی که عیسی مسیح در مورد خود بکار گرفت، یکی از نام های خدا در عهد قدیم است (خروج فصل 3 آیه 14). تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند.

یوحنا فصل 1 آیه 1 می گوید: ” و کلمه خدا بود”. و در یوحنا فصل 1 آیه 14 می خوانیم: “و کلمه جسم گردید” این آیات به وضوح تعلیم می دهند که عیسی مسیح همان خدا در قالب و جسم انسان است. توما، یکی از شاگردان مسیح، اینچنین اعتراف کرد: “… ای خداوند من، و ای خدای من” (یوحنا فصل 20 آیه 28). و مجدداً عیسی مسیح را می بینیم که سعی نکرد کلام او را اصلاح کند. پولس رسول در نامه خود به تیطوس فصل 2 آیه 13 عیسی مسیح را اینچنین معرفی می کند: ” خدای بزرگ و نجات دهنده‌مان عيسی مسيح”. پطرس رسول نیز همین حقیقت را اقرار می کند: “خدای بزرگ و نجات دهنده‌مان عيسی مسيح” (دوم پطرس فصل 1 آیه 1). خدای پدر نیز بر الوهیت کامل عیسی مسیح شهادت می دهد: ” ای خدا، سلطنت تو تا ابد برقرار است؛ اساس حكومت تو، بر عدل و راستی است”(عبرانیان فصل 1 آیه 8). پیشگویی های عهد قدیم بر خدا بودن عیسی مسیح شهادت می دهند: “زيرا فرزندی برای ما بدنيا آمده! پسری بما بخشيده شده! او بر ما سلطنت خواهد كرد. نام او «عجيب»، «مشير»، «خدای قدير»، «پدر جاودانی» و «سرور سلامتی» خواهد بود.”( اشعیا فصل 9 آیه 6 )

بنابراین، بر اساس مباحث سی. اس. لوئیس، ما نمی توانیم به عیسی مسیح فقط به عنوان یک معلم خوب ایمان داشته باشیم. عیسی مسیح بطور واضح و غیر قابل انکار ادعا کرد که خداست. اگر او خدا نباشد، پس یک دروغگوست؛ و واضح است که یک انسان دروغگو نمی تواند یک پیامبر، یک معلم خوب، و یا شخصی پارسا و خداپرست باشد. برای رد کردن الوهیت عیسی مسیح، بسیاری ازمحققان معاصرتلاش کرده اند تا ثابت کنند که ادعاهای ثبت شدۀ عیسی مسیح در انجیل، کلام واقعی او نمی باشند. آیا ما این شایستگی و حق را داریم که آنچه در کتاب مقدس در مورد ادعای عیسی مسیح آمده است را زیر سوال ببریم؟ آیا می توانیم قسمتی از کلام را بپذیریم و قسمتی دیگر را نقض کنیم؟! هرگز. و چگونه ممکن است یک محقق 2000 سال پس از مسیح بدنیا آید و مدعی باشد کلام و ماهیت عیسی مسیح را بهتر و عمیق تر از کسانی می شناسد که با او زندگی کردند، همراه او خدمت کردند و تحت تعلیم او قرار گرفتند (یوحنا فصل 14 آیه 26)؟

چرا بحث در مورد الوهیت عیسی مسیح اینقدر مهم است؟ چه فرقی میکند که مسیح خدا باشد و یا نباشد؟ مُهم ترین دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان معمولی نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا فصل 2 آیه 2). تنها خدا می توانست، چنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید (رومیان فصل 5 آیه 8؛ دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21).عیسی مسیح باید خدا باشد تا بتواند تاوان سنگین گناه ما را بپردازد، و در ضمن باید انسان باشد تا بتواند بمیرد. نجات فقط از طریق ایمان به عیسی مسیح امکان پذیر است. الوهیت عیسی مسیح دلیلی است بر اینکه چرا او تنها راه نجات است. چون او حقیقتاً خداست پس اعلام کرد: “من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزدپدر نمی آید.” (یوحنا فصل 14 آیه 6)

جواب: عبارت “من خدا هستم” در هیچ جای کتاب مقدس از زبان عیسی مسیح نقل نشده است. ولی این به آن معنی نیست که او ادعای خدایی نکرده است. بطور مثال در یوحنا فصل 10 آیه 30 عیسی مسیح گفت: “من و پدر یک هستیم.” شاید در اولین نگاه بنظر نرسد که او اشاره به الوهیتش می کند، ولی عکس العمل یهودیان نسبت به سخنان او ثابت می کند آنها منظور او را به خوبی درک کردند. “یهودیان در جواب گفتند، “ما بخاطر كفری كه می‌گويی می‌خواهيم تو را بكشيم، نه برای كارهای خوبت. چون تو يک انسانی ولی ادعای خدايی می‌كنی” (یوحنا فصل 10 آیه 33). یهودیان به خوبی فهمیدند که عیسی خود را خدا می داند. آیات بعدی نشان می دهند که عیسی مسیح نه با برداشت آنها از سخنانش مخالفت کرد و نه سعی کرد آن را اصلاح کند. این ها همه اشاره به این واقعیت دارند که عیسی ادعای خدایی کرد. “من و پدر یک هستیم.” (یوحنا فصل 10 آیه 30). این ادعا در یوحنا فصل 8 آیه 58 نیز دیده می شود: “اين حقيقت محض است كه قبل از اينكه حتی ابراهيم به اين جهان بيايد، من وجود داشتم.” و یهودیان مجدداً قصد سنگسار کردن او کردند. تنها دلیل یهودیان برای سنگسار کردن عیسی این بود که آنان او را بخاطر ادعای الوهیت کافر می شمردند، همانطور که شریعت موسی مشخص کرده بود (لاویان فصل 24 آیه 16).

یوحنا فصل 1 آیه 1 می گوید: “… و کلمه خدا بود…” و در یوحنا 14:1 می خوانیم: “و کلمه جسم گردید….” این آیات به وضوح به ما می گویند که عیسی مسیح همان خدا در جسم انسان است. اعمال رسولان فصل 20 آیه 28 به ما می گوید: “پس مواظب خودتان باشيد و از گلۀ خدا يعنی ايماندارانی كه مسيح به قيمت خون خود خريده است نگهداری كنيد .” چه کسی کلیسا را با خون خود خریده است؟ عیسی مسیح. و اعمال رسولان فصل 20 آیه 28 می گوید که خدا کلیسا را به قیمت خون خود خریده است. پس عیسی همان خداست.

توما، یکی از شاگردان مسیح، او را اینچنین خطاب می کند: “… ای خداوند من، و ای خدای من” (یوحنا فصل 20 آیه 28). و عیسی مسیح سعی نکرد که کلام او را اصلاح کند. تیطوس فصل 2 آیه 13 ما را تشویق می کند تا منتظر آمدن خدا و نجات دهندۀ خود، عیسی مسیح باشیم. (دوم پطرس فصل 1 آیه 1 را نیز ملاحظه کنید) خدای پدر در عبرانیان فصل 1 آیه 8 در بارۀ عیسی مسیح چنین می گوید: ” دربارۀ فرزندش می‌گويد: ای خدا، سلطنت تو تا ابد برقرار است؛ اساس حكومت تو، بر عدل و راستی است.” خدای پدر در این آیه، عیسی مسیح را “ای خداوند” خطاب می کند که این موضوع نیز نشان دهنده این حقیقت است که عیسی مسیح همان خداست.

در کتاب مکاشفه فرشته به یوحنای رسول تعلیم می دهد که فقط خدا را پرستش کند (مکاشفه فصل 19 آیه 10). عیسی مسیح در انجیل بارها مورد پرستش واقع شد (متی فصل 2 آیه 11؛ متی فصل 14 آیه 33؛ متی فصل 28 آیه های 9 و 17؛ لوقا فصل 24 آیه 52؛ یوحنا فصل 9 آیه 38). ولی هرگز آنانی را که او را می پرستیدند، سرزنش نکرد. اگر عیسی مسیح خدا نبود، اجازه نمی داد مردم او را بپرستند. بطور یقین او نیز، به مانند فرشته ای که با یوحنا سخن گفت، به آنان تعلیم می داد که او را نپرستند. کتاب مقدس شامل آیات و بخشهای فراوانی است که به الوهیت عیسی اشاره می کنند.

مهم ترین دلیل خدا بودن عیسی این است که اگر او خدا نباشد، مرگ او به عنوان یک انسان نمی تواند برای پرداخت جریمۀ گناهان همۀ جهان بسنده و کافی باشد (اول یوحنا فصل 2 آیه 2). تنها خدا قادر بود اینچنین جریمۀ سنگینی را پرداخت نماید. تنها خدا می توانست گناهان جهان را بر گردن خود بگیرد (دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21)، بمیرد و با قیامش از مردگان پیروزی خود را بر گناه و مرگ ثابت کند.

جواب: بله عیسی مسیح تنها راه رسیدن به بهشت است. چنین ادعایی ممکن است برای افراد پُست مدرن امروزی بسیار گوش خراش و آزار دهنده باشد. ولی به هر حال، اینکه عیسی مسیح تنها راه رسیدن به بهشت می باشد، یک حقیقت است. کتاب مقدس نیز به ما می گوید که هیچ راه دیگری جز ایمان به عیسی مسیح برای دستیابی به نجات وجود ندارد. عیسی مسیح در یوحنا فصل 14 آیه 6 با زبان خودش می گوید:” راه منم، راستی منم، زندگی منم. هيچ كس نمی‌تواند به خدا برسد مگر بوسيله‌‌ء من”. او تنها یک راه در بین راه های مختلف برای رسیدن به نجات نیست بلکه او تنها راه رسیدن به نجات است. هیچ فردی بر اساس شهرت، دست آوردها، دانش و یا پاک بودن و فرد خوبی بودن به نجات نمی رسد، هیچکدام این موارد باعث نجات یک انسان نخواهد شد و تنها چیزی و تنها کسی که باعث نجات انسان خواهد شد ایمان به عیسی مسیح به عنوان تنها نجات دهنده می باشد.

عیسی مسیح به دلایل مختلف تنها راه رسیدن به بهشت است. عیسی مسیح توسط خداوند انتخاب شده بود تا تنها نجات دهنده باشد (اول پطرس فصل 2 آیه 4). عیسی مسیح تنها کسی است که از آسمان به زمین آمد و دوباره به آنجا بازگشت (یوحنا فصل 3 آیه 13). او تنها شخصی بود که در جسم یک انسان، زندگی کاملا بی نقص و عاری از گناه داشت ( عبرانیان فصل 4 آیه 15). او تنها کسی است که برای گناهان ما قربانی شد ( اول یوحنا فصل 2 آیه 2 ؛ عبرانیان فصل 10 آیه 26). او همچنین شریعت و کار پیامبران پیش از خود را تکمیل و به سرانجام رسانید ( متی فصل 5 آیه 17). او تنها کسی است که بر مرگ برای همیشه غلبه کرد(عبرانیان فصل 2 آیه های 14 تا 15) او تنها میانجی بین خدا و انسان است ( اول تیموتائوس فصل 2 آیه 5). او تنها فردی است که خدا مقام او را به بالاترین جایگاه رسانید “به همين جهت، خدا او را بی‌نهايت سرافراز كرد و نامی به او بخشيد كه از هر نام ديگری والاتر است” (فیلیپیان فصل 2 آیه 9 ).

عیسی مسیح علاوه بر یوحنا فصل 14 آیه 6 در جاهای دیگری از انجیل نیز خود را تنها راه رسیدن به بهشت معرفی میکند. خود را به عنوان هدف ایمان معرفی می کند ( متی فصل 7 آیه های 21 تا 27). او به کسانیکه به او ایمان بیاورند قول زندگی ابدی می دهد (یوحنا فصل 3 آیه های 14 تا 15). خود را در ورودی معرفی می کند ( یوحنا فصل 10 آیه 7 ). خود را نان حیات معرفی می کند ( یوحنا فصل 6 آیه 35). خود را قیام و رستاخیز معرفی می کند (یوحنا فصل 11 آیه 25).

پطرس بسیار واضح و روشن به شورای عالی یهود اعلام می کند که عیسی مسیح تنها راه رسیدن به بهشت می باشد: “غير از عيسی مسيح كسی نيست كه بتواند ما را رستگار سازد! چون در زير اين آسمان، نام ديگری وجود ندارد كه مردم بتوانند توسط آن از گناهان نجات يابند.” (اعمال رسولان فصل 4 آیه 12 ). پولس در کنیسه یهود در انطاکیه، عیسی مسیح را به عنوان تنها نجات دهنده معرفی می کند: “برادران، توجه كنيد! در اين عيسی برای گناهان شما اميد آمرزش هست. هركه به او ايمان آورد، از قيد تمام گناهانش آزاد خواهد شد و خدا او را خوب و شايسته به حساب خواهد آورد؛ و اين كاری است كه شريعت يهود هرگز نمی‌تواند برای ما انجام دهد.” (اعمال رسولان فصل 13 آیه های 38 تا 39 ). یوحنا به طور کلی به کلیسا اعلام می کند که عیسی مسیح پایه و اساس نجات و رستگاری است:” ای فرزندان، اين چيزها را برای شما می‌نويسم، زيرا گناهانتان بخاطر نام عيسی مسيح آمرزيده شده است”( اول یوحنا فصل 2 آیه 12 ). هیچ کسی بجزعیسی مسیح نمی تواند گناه را ببخشد.

زندگی ابدی تنها از طریق عیسی مسیح امکان پذیر می باشد. عیسی مسیح این چنین دعا کرد:” و زندگی جاويد از اين راه بدست می‌آيد كه تو را كه خدای واقعی و بی‌نظير هستی و عيسی مسيح را كه به اين جهان فرستاده‌ای، بشناسند”( یوحنا فصل 17 آیه 3 ). برای دریافت هدیه رایگان نجات از خداوند، نگاه ما باید فقط به عیسی مسیح باشد. ما باید به مرگ او بر روی صلیب برای آمرزش گناهان و سپس رستاخیز او از مردگان ایمان آوریم. ” خدا چنين مقرر داشته كه اگر كسی به مسيح ايمان بياورد، از سر تقصيرات او بگذرد و او را كاملاً «بی‌گناه» بحساب آورد. همه انسانها نيز بدون توجه به مقام و يا سوابقشان، می‌توانند ازهمين راه، يعنی «ايمان به عيسی مسيح» نجات يابند”(رومیان فصل 3 آیه 22).

در مقطعی از دوران خدمت و بشارت عیسی مسیح، بسیاری از مردم به او پشت کردند و او را به امید اینکه نجات دهنده دیگری پیدا کنند، ترک کردند. مسیح از 12 شاگرد خود پرسید،”شما نيز می‌خواهيد برويد؟”(یوحنا فصل 6 آیه 67). اما براستی که پاسخ پطرس کاملا درست بود:” استاد، نزد كه برويم؟ فقط شماييد كه با سخنانتان به انسان زندگی جاويد می‌دهيد. و ما ايمان آورده‌ايم و می‌دانيم كه شما فرزند مقدس خدا هستيد”( یوحنا فصل 6 آیه های 68 تا 69 ). باشد تا ما ایمان پطرس را به همه اعلام کنیم که زندگی جاودانه فقط نزد عیسی مسیح می باشد.

جواب: علاوه بر ادعاهای مشخصّی که عیسی راجع به خود داشت، شاگردانش نیز الوهیّت او را تصدیق کردند. آنها اعلام نمودند که مسیح قدرت بخشش گناهان را دارد، و این کاری است که فقط خدا می تواند انجام دهد، چون گناهان ما در واقع بر علیه او بوده اند (اعمال فصل 5 آیه 31 ؛ کولسیان فصل 3 آیه 13 ؛ مزامیر فصل 130 آیه 4 ؛ ارمیا فصل 31 آیه 34). در همین رابطه، مسیح خود را به عنوان کسی معرفی می کند که بر زندگان و مردگان داوری خواهد کرد (دوم تیموتائوس فصل 4 آیه 1). توما عیسی را “ای خداوند من، ای خدای من” خطاب میکند (یوحنا فصل 20 آیه 28). پولس عیسی را “خدای عظیم و نجات دهنده” می نامد (تیطوس فصل 2 ایه 13) ؛ و اشاره می کند که عیسی مسیح قبل از تجسّم ، “به صورت خدا” بود (فیلیپیان فصل 2 آیه های 5 تا 8). نویسندۀ رساله به عبرانیان در خصوص عیسی می نویسد: “ای خدا، سلطنت تو تا ابد برقرار است؛ اساس حكومت تو، بر عدل و راستی است” (عبرانیان فصل 1 آیه 8). یوحنا می گوید: “در ازل، پيش از آنكه چيزی پديد آيد، «كلمه» وجود داشت و نزد خدا بود. او همواره زنده بوده، و خود او خداست” ( یوحنا فصل 1 آیه 1). ودر کلام خدا تعالیم بسیاری وجود دارند که خداوندی و الوهیت عیسی مسیح را تصدیق میکنند (مکاشفه فصل 1 آیه 17 ؛ مکاشفه فصل 2 آیه 8 ؛ مکاشفه فصل 22 آیه 13 ؛ اول قرنتیان فصل 10 آیه 4 ؛ اول پطرس فصل 2 آیه های 6 تا 8 ؛ مزامیر فصل 18 آیه 2 ؛ مزامیر فصل 95 آیه 1 ؛ اول پطرس فصل 2 آیه های 6 تا 8 ؛ عبرانیان فصل 13 آیه 20)، حتی یکی از این موارد نیز برای اثبات الوهیت مسیح نزد شاگردان کافی است.

همچنین عناوینی به عیسی مسیح نسبت داده شده که در عهد قدیم، فقط مختص یهوه (نام رسمی خداوند) بوده است. عنوان “نجات دهنده” در عهد قدیم (مزامیر فصل 130 آیه 7 ؛ هوشع فصل 13 آیه 14) در عهد جدید به عیسی مسیح اطلاق شده است (تیطوس فصل 2 آیه 13؛ مکاشفه فصل 5 آیه 9). عیسی مسیح در متی فصل اول، عمانوئیل (خدا با ما) نامیده شده است. در کتاب زکریا فصل 12 آیه 10، این یهوه است که میفرماید : “بر من كه نيزه زده‌اند خواهند نگريست”. اما عهد جدید این شرایط را در مورد مصلوب شدن عیسی مسیح توصیف می کند. (یوحنا فصل 19 آیه 37 ؛ مکاشفه فصل 1 آیه 7). اگر یهوه را نیزه زده و بر او خواهند نگریست؛ عیسی مسیح را نیز نیزه زده و بر او نگریستند ؛ پس عیسی مسیح همان یهوه است. پولس رسول اشعیا فصل 45 آیه های 22 تا 23 را در فیلپیان فصل 2 آیه های 10 تا 11 در رابطه با عیسی مسیح تفسیر می کند. او از این فراتر رفته؛ در دعاهای خود نام عیسی را در کنار نام یهوه و هم مرتبه با او، بکار می برد: ” از درگاه خدای پدر، و خداوندمان عيسی مسيح، طالب رحمت و آرامش برای شما هستم” (غلاطیان فصل 1 آیه 3؛ افسسیان فصل 1 آیه 2). کفر است اگر برای عیسی الوهیت قائل نشویم. در فرمان تعمید مسیح ، نام عیسی در کنار نام یهوه بکار رفته است: “در نام پدر [مفرد]، پسر و روح القدس” (متی فصل 28 آیه 19؛ همچنین دوم قرنتیان فصل 13 آیه 14).

اعمالی که تنها خداوند قادر به انجام آنها می باشد به مسیح نسبت داده شده است. مسیح نه فقط مُردگان را زنده ساخت (یوحنا فصل 5 آیه 21؛ یوحنا فصل 11 آیه های 38 تا 44) ، و گناهان را بخشید (اعمال فصل 5 آیه 31 ؛ اعمال رسولان فصل 13 آیه 38)، او خالق عالم هستی و نگهدارندۀ آن است (یوحنا فصل 1 آیه 2؛ کولسیان فصل 1 آیه های 16 تا 17). این نکته حتی زمانی واضح تر می شود که یهوه می گوید، در طول آفرینش ، تنها بوده است (اشعیا فصل 44 آیه 24). علاوه بر اینها ، عیسی مسیح دارای ویژگی هایی است که فقط خدا می تواند آنها را داشته باشد: ابدی (یوحنا فصل 8 آیه 58)، حاضر مطلق (متی فصل 18 آیه 20 ، و فصل 28 آیه 20)، دانای مطلق (متی فصل 16 آیه 21)، و قادر مطلق (یوحنا فصل 11 آیه های 38 تا 44).

حالا ، وقتی شخصی ادعای الوهیت کند؛ گول زدن مردم به باور کردن آن، یک چیز است و ثابت نمودن آن چیزی دیگر. مسیح برای اثبات الوهیت خود ، معجزات متعددی انجام داد. چند نمونه از معجزات او عبارتند از: تبدیل آب به شراب (یوحنا فصل 2 آیه 7)، راه رفتن بر روی آب (متی فصل 14 آیه 25)، تکثیر چیزهای فیزیکی (یوحنا فصل 6 آیه 11)، شفا دادن نابینایان (یوحنا فصل 9 آیه 7)، شفا دادن لنگان (مرقس فصل 2 آیه 3) ، شفا دادن بیماران (متی فصل 9 آیه 35؛ مرقس فصل 1 آیه های 40 تا 42) و زنده کردن مردگان (یوحنا فصل 11 آیه های 43 تا 44؛ لوقا فصل 7 آیه های 11 تا 15؛ مرقس فصل 5 آیه های 35 تا 40). و فراتر از همه اینها ، خود مسیح از میان مردگان قیام کرد. بجز مرگ و قیام خدایان افسانه ای بت پرستان، در هیچ مکتب و یا دین دیگری، تا این اندازه جدی، موضوع قیام از مردگان مطرح نشده است. و هیچ دین دیگری تا این اندازه شواهد خارج از نوشته های مقدس، جهت تایید صحّت خود، ارائه نداده است.

حداقل دوازده حقیقت و سند تاریخی وجود دارد که حتی منتقدین غیر مسیحی نیز آنها را قبول دارند:
1. عیسی از طریق مصلوب شدن جان سپرد.
2. او را دفن کردند.
3. مرگ او باعث شد که شاگردانش ناامید شده و متواری گردند.
4. قبر مسیح چند روز بعد در حالی کشف شد که خالی بود ( یا حداقل اینگونه ادعا شده است).
5. شاگردان معتقد بودند که مسیح دوباره زنده شده را دیده اند.
6. و بعد از آن، شاگردان که انسانهای پُر از شک و تردید بودند، به ایماندارانی جسور تبدیل شدند.
7. این پیام، هستۀ اصلی موعظات کلیسای اولیه را تشکیل میداد.
8. این پیغام، در اورشلیم موعظه شد.
9. در نتیجۀ این موعظات، کلیسا متولد شد و رشد کرد.
10. روز رستاخیز مسیح، یعنی یکشنبه، جایگزین روز سَبَت (شنبه) به عنوان روز عبادت شد.
11. یعقوب شکاک نیز وقتی عیسی قیام کرده را ملاقات نمود، ایمان آورد.
12. پولس که دشمن مسیحیت بود با دیدن عیسی مسیح، ایمان آورد.

حتی اگر شخصی با موارد مطرح شده در این لیست مخالف باشد؛ مواردی اندکی میتواند قیام مسیح از مردگان را ثابت کرده و پیام انجیل را ثابت کند ؛ پیامی که شامل مرگ، دفن، قیام و ظهورعیسی مسیح می باشد (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 1 تا 5). درحالی که شاید با استفاده از فرضیه هایی بتوان یک و یا دو حقیقت فوق را توجیه کرد، اما قیام مسیح به تنهایی قادر به اثبات و تصدیق همۀ موارد بالا می باشد. منتقدین، ادعای شاگردان مبنی بر اینکه مسیح قیام کرده را به چشم دیده اند، می پذیرند اما نه دروغ و نه توهم نمی توانند به آن شدت، زندگی همه آنها را متحول سازد، مگر اینکه واقعا رستاخیز مسیح را به چشم دیده باشند. اول اینکه آنها چه سودی به آنها می رسید؟ مسیحیت محبوب و عامه پسند نبود، و طبعاً برای آنها هیچ نوع منفعت مالی نداشت. و دوم اینکه یک عده دروغ گو نمی توانند برای هدفشان شهید شوند. هیچ عاملی بهتر از قیام مسیح نمی توانست میل و اشتیاق آنان را در روبرو شدن با مرگ وحشتناک، که فقط بخاطر ایمانشان اتفاق می افتاد را توضیح دهد. بله، عده بسیاری بخاطر دروغهایی که فکر می کنند حقیقت است، می میرند، اما هیچ کس برای آنچه که می داند حقیقت نیست، جانش را فدا نمیکند.

در نتیجه ، مسیح ادعا نمود که همان یهوه می باشد و دارای الوهیت است (نه چون یکی از خدایان، بلکه برابر با خدای حقیقی). پیروانش (تعدادی یهودی که از بت پرستی واهمه داشتند) نیز بر این امر ایمان داشته و او را چنین خطاب نمودند. مسیح ادعاهای خود را بوسیله معجزات و قیامی که جهان را تغییر داد به اثبات رساند. و هیچ فرضیه دیگری نمی تواند توضیح دهنده این حقایق باشد. بله! الوهیت عیسی مسیح کاملا بر مبنای کتاب مقدس می باشد.

جواب: معمولا وقتی این سوال پرسیده می شود، شخصی که سوال را مطرح می کند منظورش شواهد خارج از کتاب مقدس است. ما این ادعا را که کتاب مقدس نمی تواند خود منبع و مدرکی برای وجود عیسی مسیح باشد، رد می کنیم. عهد جدید صدها مثال واقعی از وجود عیسی مسیح دارد. کسانی هستند که زمان نوشتن انجیل را به قرن دوم میلادی، یعنی به بیش از صد سال بعد از مرگ عیسی، نسبت می دهند. حتی اگر چنین باشد (که ما با آن شدیدا مخالفیم)، بر اساس خصوصیات شواهد و مدارک بسیار قدیمی، نوشته های کمتر از 200 سال بعد از رخ دادن رویدادها، بسیار قابل اعتماد محسوب می شوند. بعلاوه، عده زیادی از صاحب نظران (مسیحی و غیر مسیحی) قبول دارند که نامه های پولس رسول (حداقل بعضی از آنها) در واقع بوسیله پولس در نیمه قرن اول میلادی، کمتر از 40 سال بعد از مرگ عیسی نوشته شده اند. بر طبق شواهد بسیار قدیمی تاریخی، این دلیلی بسیار قوی برای وجود مردی بنام عیسی در اسراییل در قرن اول میلادی می باشد.

داستان این واقعه تاریخی نیز بسیار مهم است که در سال 70 میلادی، رومیان اورشلیم را تصرف و بیشتر اسراییل را ویران کردند و مردم آنجا را کشتند. تمام شهرهای آن کاملا سوختند. بنابراین نباید تعجب کنیم اگر بیشتر شواهد و مدارک وجود عیسی مسیح از بین رفته باشند. خیلی از شاهدین عینی عیسی کشته شدند. این وقایع احتمالا تعداد شاهدان عینی و زنده عیسی را محدود کرد.

با توجه به اینکه خدمت عیسی مسیح نسبتا محدود به قسمت کوچکی و کم اهمیتی از امپراطوری رم بود، با این وصف مقدار قابل توجهی از اطلاعات درباره مسیح از منابع تاریخی سکولار (غیر مذهبی) هستند. برخی از منابع و مدارک مهم تاریخی از وجود عیسی مسیح به شرح زیر می باشند:

ناریخ نویس قرن اول رومی بنام تاکیتوس که یکی از دقیق ترین تاریخ نویسان دنیای باستان بحساب می آید، به “مسیحیان” خرافاتی اشاره می کند (واژه مسیحی از کریستوس که همان لغت لاتین برای مسیح هست گرفته شده)، که او یعنی “مسیح” در زمان حکومت طیبریوس بدست پنطیوس پیلاطوس عذاب کشید. سوتونیوس، منشی اعظم امپراطور هادرین نوشت که مردی بنام کروستوس (یا مسیح) در قرن اول زندگی می کرد (تاریخ تاکیتوس فصل 15 صفحه 44).

فلاویوس جزفوس معروفترین تاریخ نویس یهودی است. او در در آثار تاریخی خود به “یعقوب، برادر عیسایی اشاره می کند که معروف به مسیح بود.” آیه ای بحث بر انگیز وجود دارد (فصل 18 صفحه 3) که می گوید، “اکنون در همین زمان عیسی، یک انسان حکیم، اگر بتوان او را انسان نامید. زیرا او کسی بود که کارهای تعجب آور و خارق العاده انجام می داد……او مسیح بود……او روز سوم دوباره زنده به آنها ظاهر شد، چنانکه این پیامبران خدا این و هزاران چیز عجیب دیگر را درباره اش پیشگویی کرده بودند. یکی از این نوشته ها می گوید، “در اینوقت مرد حکیمی بود بنام عیسی.” اعمال او نیکو بود و از نظر اخلاقی بسیار شریف و پرهیزکار بود. و خیلی از یهودیان و از ملتهای دیگر شاگرد او شدند. پیلاطس او را محکوم به مصلوب شدن کرد تا بمیرد. اما آنهایی که شاگردان او شدند، از ایمان به او برنگشتند. آنها گزارش دادند که او سه روز بعد از مصلوب شدنش بر آنها ظاهر شد، و او زنده است، به همین منوال او احتمالا مسیح است که انبیا در مورد او چیزهای عجیبی گفته بودند.”

جولیوس افریکانوس، در بحثی از قول تالوس تاریخ نویس درباره تاریک شدن آسمان بعد از مصلوب شدن مسیح صحبت می کند. (نوشته های موجود، 18)

پلینی کوچک، در کتاب دهم نامه شماره ،96 عادات پرستشی مسیحیان اولیه را ثبت می کند و می گوید که مسیحیان عیسی را بعنوان خدا پرستش می کنند و خیلی رفتار اخلاقی خوبی داشتند. او در ضمن به جشن محبت و شام خداوند اشاره می کند.

تلمود بابلی (سنهدرین 43الف) مصلوب شدن عیسی را در غروب فصح و اتهام بر علیه او را برای جادوگری و تشویق یهودیان به برگشتن از دین، تایید می کند.

لوسین از ساموساتا یک نویسنده یونانی قرن دوم بود که اعتراف کرد عیسی بوسیله مسیحیان پرستیده می شد، تعالیم جدید آورد، و بخاطر آنها مصلوب شد. او گفت که تعالیم عیسی شامل برادری بین ایمانداران بود و انکار خدایان دیگر و برگشتن از آنها، که از اهمیت بسیاری برخوردار بود. مسیحیان بر اساس قوانین عیسی زندگی می کردند، خود را صاحب حیات ابدی می دانستند و با این ویژگی مشخص می شدند که از مرگ نمی ترسیدند، بطور داوطلبانه از خود گذشتگی می کردند و به مال دنیا اهمیت زیادی نمی دادند.

مارا بار سراپیون می گوید که عیسی مردی حکیم و نیکو بود، خیلی ها او را پادشاه اسراییل می دانستند، بوسیله یهودیان کشته شد، و در تعالیم پیروانش، زنده است.

در عین حال ما نوشته هایی داریم مانند انجیل حقیقت، نوشته های یوحنا، انجیل توما، نوشته های بلند بالا در باره قیام و غیره که همگی نام عیسی مسیح را ذکر کرده اند.

در واقع ما تقریبا می توانیم انجیل را از روی منابع غیر مسیحی قرون اولیه دوباره نویسی کنیم: عیسی، مسیح خوانده می شد (جزفوس)، کارهای خارق العاده می کرد، برای قوم اسراییل تعالیم جدید آورد، در روز فصح برای آنها بدار آویخته شد (تلمود بابلی)، در یهودیه بود (تاکیتوس)، اما ادعای خدایی میکرد و اینکه بر می گردد (الییزار)، که این را پیروانش باور داشتند، او را بعنوان خدا پرستش می کردند (پلینی کوچک).

شواهد بیشماری برای وجود عیسی مسیح وجود دارد، هم در تاریخ کتاب مقدسی و هم در تاریخ سکولار. بزرگترین دلیل اینکه عیسی مسیح وجود دارد این است که هزاران مسیحی در قرن اول میلادی منجمله دوازده شاگرد مسیح حاضر بودند که در راه عیسی مسیح به شهادت برسند. مردم حاضرند برای چیزی بمیرند که باور دارند حقیقت است، اما هیچکس حاضر نیست برای دروغ بمیرد.

جواب: کتاب مقدس مدارک و شواهد مفصلی مبنی بر قیام عیسی مسیح از مردگان، ارائه می دهد. قیام مسیح در متی فصل 28 آیه های 1 تا 20؛ مرقس فصل 16 آیه های 1 تا 20 ؛ لوقا فصل 24 آیه های 1 تا 53 ؛ و یوحنا فصل 20 آیه های 1 تا 21 و فصل 21 آیه 25 ثبت شده است. مسیح قیام کرده در کتاب اعمال رسولان (اعمال فصل 1 آیه های 1 تا 11) ظاهر شد. از این نوشته ها می توان به چندین مدرک برای اثبات قیام مسیح رسید. اول از همه، تغییر زیادی که در شاگردان بوجود آمد. آنها از یک عده افرادی که وحشت زده بودند و خود را مخفی کرده بودند، به شاهدانی قوی و با شهامت تبدیل شدند که انجیل را به همه دنیا موعظه کردند. چه چیز دیگری به غیر از ظاهر شدن عیسی مسیح به آنها، می تواند این تغییرات بزرگ در وجود آنها را توضیح دهد.

دومین دلیل، زندگی پولس رسول بود. چه چیزی او را از یک آزاردهنده کلیسا به یک رسول کلیسا تبدیل کرد؟ این وقتی بود که عیسی مسیح قیام کرده، در راه به دمشق به او ظاهر شد (اعمال فصل 9 آیه های 1 تا 6). سومین دلیل قانع کننده، قبر خالی است. اگر مسیح بر نخواسته بود، پس بدن او کجاست؟ شاگردان و دیگران قبری را که او را در آن دفن کردند، دیدند. وقتی بر گشتند، بدن او در آنجا نبود. فرشتگان اعلام کردند که او چنانکه وعده داده بود از مردگان قیام کرده است (متی فصل 28 آیه های 5 تا 7). چهارم اینکه او بعد از قیامش به مردم زیادی ظاهر شد ( متی فصل 28 آیه های 5و9و16و17 ؛ مرقس فصل 16 آیه 19 ، لوقا فصل 24 آیه های 13 تا 35؛ یوحنا فصل 20 آیه های 19 و 24 و 26 تا 29 و فصل 21 آیه های 1 تا14؛ اعمال فصل 1 آیه های 6 تا 8؛ اول قرنتیان فصل 15 آیه های 5 تا 7).

دلیل دیگر قیام مسیح ارزش و اهمیت زیادی بود که رسولان به قیام او دادند. یک متن کلیدی درباره قیام مسیح اول قرنتیان فصل 15 است. در این فصل، پولس رسول توضیح می دهد که چرا درک کردن و ایمان به قیام عیسی مسیح دارای بیشترین اهمیت می باشد. قیام مسیح به دلایل زیر اهمیت دارد:

1) اگر مسیح از مردگان قیام نکرده بود، ایمانداری هم وجود نداشت ( اول قرنتیان فصل 15 آیه های 12 تا 15).

2) اگر مسیح از مردگان قیام نکرده بود، مرگ او برای آمرزش گناهان کفایت نمی کرد (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 16 تا 19). قیام مسیح ثابت کرد که مرگ او به عنوان تاوان گناهان از طرف خدا پذیرفته شد. اگر او فقط مرده بود و مرده می ماند، این نشان می داد که مرگ او کفایت نکرده بود. در نتیجه، ایمانداران از گناهانشان بخشیده نمی شدند و بعد از مرگ، مرده می ماندند (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 16 تا 19). آنوقت چیزی بعنوان حیات ابدی وجود نداشت (یوحنا فصل 3 آیه 16). “اما واقعيت اينست كه مسيح پس از مرگ، دوباره زنده شد؛ او نخستين فرد از ميان كسانی است كه در روز قيامت زنده خواهند شد” ( اول قرنتیان فصل 15 آیه 20).

و در آخر، کلام خدا بطور واضح می گوید همه آنانی که به عیسی مسیح ایمان دارند، همانند عیسی مسیح، بعد از مرگ دوباره و بطور ابدی زنده خواهند شد (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 20 تا 23). اول قرنتیان فصل 15 توضیح می دهد که چطور قیام مسیح پیروزی او را بر مرگ ثابت می کند و به ما قدرت می دهد که زندگی پیروزمندانه ای بر گناه داشته باشیم (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 24 تا 34). و توضیح می دهد که بدن جدیدی که دریافت خواهیم کرد چقدر پر جلال و باشکوه خواهد بود (1 قرنتیان فصل 15 آیه های 35 تا 49) و می گوید که در نتیجه قیام مسیح، همه کسانی که به او ایمان می آورند، پیروزی نهایی بر مرگ دارند (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 50 تا 58).

قیام مسیح چه حقیقت پر شکوهی است! “بنابراين، ای عزيزان، از آنجا كه پيروزی ما در آينده حتمی است، پس در ايمان قوی و ثابت قدم بمانيد و همواره مشغول خدمت به خداوند باشيد، چون می‌دانيد كه خدمتتان به خداوند بی‌نتيجه نيست، و در قيامت هركس پاداش اعمال خود را خواهد يافت” (اول قرنتیان فصل 15 آیه 58). بر اساس کتاب مقدس، قیام عیسی مسیح حقیقتی انکار ناپذیر است. کتاب مقدس قیام عیسی مسیح را ثبت کرده و می گوید که بیش از پانصد نفر شاهد آن بودند و دلایل تاریخی زیادی می آورد تا اصل حیاتی ایمان مسیحی یعنی قیام مسیح را بنا نماید.

جواب: عیسی مثل یک پدر و پسر زمینی، پسر خدا نیست. خدا ازدواج نکرد که پسر داشته باشد. خدا با مریم هم بستر نشد که با هم پسری را تولید کنند. عیسی پسر خداست یعنی خدا در جسم انسان خود را به ما نشان داد (یوحنا فصل 1 آیه های 1 و 14 ). عیسی از این نظر، پسر خداست که در رحم مریم بوسیله روح القدس بوجود آمد. لوقا فصل 1 آیه 35 می گوید، “فرشته جواب داد: روح‌القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سايه خواهد افكند. از اين رو آن نوزاد مقدس بوده، فرزند خدا خوانده خواهد شد.”

در حین محاکمه اش در مقابل رهبران یهودی، کاهن اعظم به عیسی گفت: “به نام خدای زنده از تو می‌خواهم جواب بدهی. آيا تو مسيح، فرزند خدا هستی يا نه؟” (متی فصل 26 آیه 63). عیسی در جواب گفت گفت “بلی، هستم؛ و يک روز مرا خواهيد ديد كه در دست راست خدا نشسته‌ام و بر ابرهای آسمان به زمين باز می‌گردم” (متی فصل 26 آیه 64). رهبران یهود عیسی را به کفرگویی متهم کردند (متی فصل 26 آیه های 65 تا 66). بعد، در حضور پنطیوس پیلاطس “یهودیان به او جواب دادند مطابق شريعت ما بايد كشته شود چون ادعا می‌كند كه پسر خداست” (یوحنا فصل 19 آیه 7 ). چرا ادعای او مبنی بر پسر خدا بودن، کفر محسوب می شد و باید به مرگ محکوم می شد؟ رهبران یهود دقیقا منظور عیسی مسیح را از عبارت “پسر خدا” فهمیدند. پسر خدا بودن، یعنی دارای ذات و طبیعت خدا بودن است. پسر خدا بودن یعنی “از خدا” بودن. ادعای داشتن ذات خدا یعنی ادعای خدا بودن و این از نظر رهبران یهود، کفر محسوب می شد؛ بنابراین، بر اساس لاویان فصل 24 آیه 15 مرگ او را خواستار بودند. عبرانیان فصل 1 آیه 3 می گوید که پسر خدا “فرزند خدا، منعكس كننده جلال خدا و مظهر دقيق وجود اوست”.

مثال دیگر را در یوحنا فصل 17 آیه 12 می بینیم یعنی جایی که یهودا ” پسر هلاکت” خوانده می شود. یوحنا فصل 6 آیه 71 به ما می گوید که یهودا پسر شمعون بود. پس منظور یوحنا از اینکه یهودا را ” پسر هلاکت” معرفی کرده بود چه بود؟ لغت هلاکت یعنی ” خرابی، ویرانی، زائد”. یهودا عملا پسر خرابی، ویرانی، و زائد نبود، اما اینها هویت زندگی یهودا بود. یهودا تجسمی از هلاکت بود. به همین ترتیب، عیسی پسر خداست. پسر خدا خود خداست. عیسی، خدای تجسم یافته است (یوحنا فصل 1 آیه های 1 و 14).

جواب: اعتقاد به تولد از باکره بسیار مهم است (اشعیاء فصل 7 آیه 14، متی فصل 1 آیه 23 ، لوقا فصل 1 آیه های 27 و 34). نخست، نگاهی بیندازیم به اینکه کتاب مقدس چگونه این واقعه یعنی تولد از باکره را توضیح می دهد. در جواب سوال مریم، “این چگونه ممکن است؟” (لوقا فصل 1 آیه 34)، جبراییل می گوید “روح‌القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سايه خواهد افكند. از اين رو آن نوزاد مقدس بوده، فرزند خدا خوانده خواهد شد” (لوقا فصل 1 آیه 35). فرشته با این کلمات یوسف را تشویق می کند تا از ازدواج با مریم نترسد “از ازدواج با مريم نگران نباش. كودكی كه در رَحِم اوست، از روح‌القدس است” (متی فصل 1 آیه 20). متی می گوید که باکره “بوسيلۀ روح‌القدس آبستن شد” (متی فصل 1 آیه 18). غلاطیان فصل 4 آیه 4 هم تولد از باکره را اعلام می کند ” او فرزندش را فرستاد تا از يک زن بدنيا بيايد”.

از این عبارات، واضح است که تولد عیسی در نتیجه کار روح القدس در بدن مریم بود. هر دو قسمت غیر جسمانی (روح) و جسمانی (رحم مریم) در به سرانجام رسیدن این تولد دخیل بودند. البته مریم نمی توانست خود را حامله کند و او فقط یک “ظرف” بود. فقط خدا می توانست معجزه تجسم ( در جسم قرار گرفتن) را انجام دهد.

با این وجود، انکار ارتباط فیزیکی بین مریم و عیسی مانند این است که بگوییم عیسی در واقع انسان نبود. کلام خدا به ما تعلیم می دهد که عیسی، کاملا از نظری فیزیکی و جسمانی یک انسان بود، مانند جسم و بدنی که همه ما داریم. او این (بدن جسمانی) را از مریم گرفت. در عین حال، عیسی خدای کامل و ابدی با طبیعت و ذاتی بیگناه هم بود (یوحنا فصل 1 آیه 14؛ اول تیموتائوس فصل 3 آیه 16؛ عبرانیان فصل 2 آیه های 14 تا 17)

عیسی در گناه بدنیا نیامد، بنابراین طبیعت و ذاتی بدون گناه داشت (عبرانیان فصل 7 آیه 26 ). بنظر می آید که طبیعت گناه آلود از یک نسل به نسل دیگر از طریق پدر به ارث می رسد (رومیان فصل 5 آیه های 12، 17، 19). تولد از باکره، انتقال گناه از نسلی به نسل دیگر را از سر راه بشر برداشت و این موقعیت را فراهم نمود تا خداوند ابدی به یک انسان کامل تبدیل شود

جواب: در اول پطرس فصل 3 آیه های 18 تا 19 می خوانیم: “مسيح نيز زحمت ديد. او خود از هر گناهی مبرّا بود، اما يک بار جان خود را در راه ما گناهكاران فدا كرد تا ما را به حضور خدا بياورد. زمانی كه بدن مسيح در قبر گذاشته شد، روح او زنده ماند؛ و اين روح او بود كه نزد ارواح محبوس رفت و پيروزی خود را به آنان بشارت داد”. کلمه “روح” در این آیه به روح عیسی مسیح اشاره می کند. در اینجا، تقابل بین جسم عیسی مسیح و روح القدس نیست بلکه بین جسم عیسی مسیح و روح عیسی مسیح می باشد. جسم عیسی مسیح مرد ولی روح او زنده ماند.

اول پطرس فصل 3 آیه های 18 تا 22 ارتباط لازم میان رنج مسیح (آیه 18) و جلال یافتن او را (آیه 22) بیان می کند. فقط پطرس است که راجع به اتفاقاتی که حد فاصل مرگ و قیام عیسی رخ داده اند، اطلاعات مشخصی ارائه میدهد. بر اساس نوشته پطرس، در یک فاصله زمانی بین مرگ و رستاخیز مسیح، او به اوراح محبوس بشارت داد.

در عهد جدید، از کلمه “روح” برای توصیف فرشتگان و شیاطین استفاده شده است، نه برای انسان. در اول پطرس فصل 3 آیه 20، پطرس اشاره به ارواح می کند. همچنین در هیچ کجای کتاب مقدس گفته نشده که عیسی مسیح از جهنم بازدید کرده است. اعمال رسولان فصل 2 آیه 31 می گوید که او به “دنیای مردگان” رفت. دنیای مردگان، جهنم نیست بلکه جایی است که مردگان در آنجا منتظر روز رستاخیز می مانند. مکاشفه فصل 20 آیه های 11 تا 15 به روشنی بین دریاچه آتش و دنیای مردگان تفاوت قائل می شود. دریاچه آتش جایگاه ابدی گمگشتگان می باشد. در حالیکه دنیای مردگان، مکان موقتی برای گمگشتگان و قدیسین عهد قدیم می باشد.

خداوند ما،عیسی مسیح، روح خود را به پدر سپرد و جان داد و به بهشت وارد شد (لوقا فصل 23 آیه 43). در یک فاصله زمانی بین مرگ و رستاخیزش، مکانی را نیز بازدید نمود، جاییکه پیام خود را به ارواح رسانید( احتمالا منظور فرشتگان گمراه شده می باشد؛ رجوع شود به یهودا آیه 6). این ارواح به نوعی به کسانی مربوط می شوند که قبل از طوفان روح زندگی می کردند (اول پطرس فصل 3 آیه 20). پطرس برای ما مشخص نکرده که عیسی مسیح چه چیزی به ارواح زندانی اعلام کرد، هر چه که بود نمی توانست پیام “نجات” باشد چراکه فرشتگان نمی توانند نجات پیدا کنند (عبرانیان فصل 2 آیه 16). احتمالا رساندن پیام پیروزی بر شیطان و میزبان های او بوده است ( اول پطرس فصل 3 آیه 22؛ کولسیان فصل 2 آیه 15). افسسیان فصل 4 آیه های 8 تا 10 هم سرنخ هایی راجع به کارهای عیسی مسیح در فاصله زمانی بین مرگ و رستاخیزش به ما داده است. پولس با نقل قول از مزامیر فصل 68 آیه 18 در افسسیان فصل 4 آیه 8 می گوید:” در كتاب «زبور داود» نيز دربارۀ مسيح پيشگويی شده كه وقتی او پس از مرگ زنده شد و شيطان را مغلوب ساخت و ظفرمندانه به آسمان بازگشت، به مردم هدايا بخشيد”.از افسسیان فصل 4 آیه 8 تا 10 اینچنین بنظر میرسد که مسیح به بهشت رفت تا تمام آنانی را که قبل از مرگش به او ایمان آورده بودند به بهشت ببرد.

بنابراین، با وجود همۀ آنچه گفته شد؛ کلام خدا بطور کامل مشخص نکرده است که مسیح دقیقاً در این سه روز، یعنی مابین مرگ و قیامش، چه کار میکرد. چنین بنظر میرسد که او پیروزی خود را بر فرشتگان سقوط کرده وبی ایمانان اعلام میکرد. آنچه را بطور یقین میتوانیم بدانیم این است که او در این مدت به مردم فرصت دوباره برای نجات نداد. ما بعد از مرگ داوری خواهیم شد و شانس دوباره نجات به ما بعد از مرگ داده نخواهد شد (عبرانیان فصل 9 آیه 27). هیچ جواب قطعی برای کار مسیح در فاصلۀ بین مرگ و قیامش وجود ندارد. شاید این یکی از اسراری است که تا به روز قیامت آن را نخواهیم فهمید.

جواب: ابهام زیادی در مورد این سوال وجود دارد. این موضوع اول از بیانات حواریون (شاگردان مسیح) سرچشمه گرفت که می گوید “او به جهنم نزول کرد”. نوشته هایی هم وجود دارند که بسته به نوع ترجمه آنها، رفتن عیسی به “جهنم” را توضیح می دهد. در یادگیری این موضوع، مهم است که اول درک کنیم کتاب مقدس درباره مرگ چه می گوید.

در نوشته های عبری، کلمه ای که مرگ را توضیح می دهد، شئول است. این لغت به یعنی “محل مردگان” یا “محل ارواح جدا شده” می باشد. در عهد جدید، لغت یونانی “هیدز” آمده که به همان معنی و اشاره به “محل مردگان” است. قسمتهای دیگر عهد جدید می گوید که شئول/ هیدز مکانی موقتی است، جایی که ارواح در آنجا در انتظار قیام و داوری نهایی هستند. مکاشفه فصل 20 آیه های 11 تا 15 توضیح روشنی در مورد تفاوت این دو می دهد. جهنم (دریاچة آتش) دائمی است و مکان داوری نهایی برای بی ایمانان می باشد. هیدز مکان موقتی است. پس عیسی به جهنم نرفت چون جهنم پدیده ایست در آینده و فقط بعد از داوری تخت بزرگ سفید بکار می آید (مکاشفه فصل 20 آیه های 11 تا 15).

شئول/ هیدز مکانی است که دارای دو قسمت می باشد (متی فصل 11 آیه 23 و فصل 16 آیه 18؛ لوقا فصل 10 آیه 15 و فصل 16 آیه 23؛ اعمال رسولان فصل 2 آیه های 27 تا 31). کتاب مقدس، محل نجات یافتگان و محل گمشدگان را هیدز عنوان می کند. محل نجات یافتگان “فردوس” و “آغوش ابراهیم” (به ترتیب، لوقا فصل 16 آیه 22؛ لوقا فصل 23 آیه 43) است که از محل گمشدگان بوسیله یک دره بزرگ جدا می شود(لوقا فصل 16 آیه 26). وقتی عیسی مُرد، او به قسمت برکت داده شده شئول رفت و در آنجا، ایمانداران را با خود به بهشت برد (افسسیان فصل 4 آیه های 8 تا 10). آن قسمت از شئول/ هیدز که در آن گمشدگان هستند، عوض نشده باقی مانده است. همه بی ایمانان وقتی که می میرند به آنجا رفته منتظر داوری نهایی در آینده می شوند. آیا عیسی مسیح به شئول/ هیدز رفت؟ بله، بر اساس آنچه در افسسیان فصل 4 آیه های 8 تا 10 و اول پطرس فصل 3 آیه های 18 تا 20 می خوانیم.

بعضی از ابهامات از قسمتهایی مثل مزامیر فصل 16 آیه های 10 تا 11 ایجاد شده که در ترجمه انگلیسی (کینگ جیمز)، “زيرا تو مرا در چنگال مرگ رها نخواهی كرد و كسی را كه دوستش داری نخواهی گذاشت از بين برود”. در ترجمه انگلیسی “در چنگال مرگ” یا همان “دنیای مردگان” با کلمه “جهنم” ترجمه شده است که ترجمه درستی از این آیه نیست. درست آن “قبر” یا “شئول” است.البته در ترجمه های فارسی مانند “ترجمه تفسیری” و یا “ترجمه فارسی امروزی” این واژه به درستی ترجمه شده و تا به حال تنها در ترجمه “هزاره نو” به هاویه یا همان جهنم ترجمه شده که ترجمه درستی نیست. عیسی به دزد کنارش گفت “خاطر جمع باش كه تو همين امروز با من در بهشت خواهی بود” (لوقا فصل 23 آیه 43). بدن عیسی در قبر بود، روح او به قسمت بهشتی و برکت داده شده در شئول/ هیدز رفت. متاسفانه، در خیلی از ترجمه های کتاب مقدس، مترجم در ترجمه متن منسجم و یکپارچه عمل نمی کند و یک کلمه را هر بار یکسان و یا درست ترجمه نمی کند، مثل ترجمه لغت های عبری و یونانی برای عالم مردگان “شئول”، “هیدز”، و جهنم “هل” که در ترجمه بطور یکسان عمل نکرده است.

بعضی ها این عقیده را دارند که عیسی به جهنم یا قسمت عذاب در شئول/ هیدز رفت تا برای گناهان ما حتی بیشتر تنبیه شود. این عقیده کاملا بر خلاف کتاب مقدس است. مرگ عیسی بر روی صلیب و عذاب کشیدن او بجای ما بطور کامل بهای آزادی ما را پرداخت. خون ریخته شده او بود که گناهان ما را پاک کرد (اول یوحنا فصل 1 آیه های 7 تا 9). وقتی او بر صلیب آویزان بود، تمام گناه بشر را بدوش کشید. او برای ما گناه شد.” زيرا خدا بار گناهان ما را بر دوش مسيح بی‌گناه گذاشت، تا ما بعنوان پيروان او، آنطور كه مورد پسند خداست، نيک و عادل شويم” (دوم قرنتیان فصل 5 آیه 21). این بر دوش گرفتن گناه به ما کمک می کند که در باغ جتسیمانی درد مسیح را درباره جام گناه که باید بر روی صلیب بر او ریخته می شد، درک کنیم.

وقتی عیسی بر روی صلیب به آخرین لحظاتش نزدیک می شد، گفت، “تمام شد!”(یوحنا فصل 19 آیه 30). زجر کشیدن او به جای ما، کامل شد. روح او به هیدز ( دنیای مردگان ) رفت. مسیح به “جهنم” و یا قسمت رنج و عذاب هیدز نرفت او به “قسمت ابراهیم” و یا قسمت برکت داده شده هیدز رفت. رنج کشیدن عیسی مسیح در همان لحظه ای که بر روی صلیب جان سپرد، تمام شد. بهای گناهان پرداخت شد. سپس منتظر رستاخیر بدن خود و صعود به جلال و شکوهش شد.

آیا مسیح به “جهنم” رفت؟ خیر. آیا مسیح به شئول/هیدز رفت؟ بله.

جواب: کتاب مقدس دقیقا نمی گوید که چه روزی از هفته عیسی مصلوب شد. دو نظر عمومی بر این است که جمعه و یا چهارشنبه مصلوب شد. بعضی ها هم برای اینکه هر دو عقیده را در نظر بگیرند، پنج شنبه را روز مصلوب شدن او اعلام می کنند.

عیسی در انجیل متی فصل 12 آیه 40 می گوید “همانطور كه يونس سه شبانه روز در شكم آن ماهی بزرگ ماند، من نيز سه شبانه روز در دل زمين خواهم ماند.” آنهایی که معتقدند مصلوب شدن در روز جمعه اتفاق افتاده است، می گویند روشی هست که می توان با آن، در قبر بودن عیسی مسیح بمدت سه روز را محاسبه کرد. در افکار عمومی جامعه یهودی قرن اول میلادی، قسمتی از روز بعنوان یک روز کامل محسوب می شد. از آنجایی که عیسی قسمتی از جمعه و تمام شنبه و قسمتی از یکشنبه را در قبر بود، می توان گفت که سه روز در قبر بوده است. یکی از بحث های اساسی در مورد اینکه جمعه روز مصلوب شدن بوده، در انجیل مرقس فصل 15 آیه 42 دیده می شود که می گوید عیسی در “روز قبل از سبت” مصلوب شد. اگر منظور، سبت هفتگی باشد، یعنی شنبه، آنوقت می توان گفت که روز جمعه روز مصلوب شدن او بوده است. بحث دیگر برای روز جمعه می گوید آیاتی مثل متی فصل 16 آیه 21و لوقا فصل 9 آیه 22 می گویند که عیسی روز سوم قیام می کند، بنابراین او مجبور نبود تمام سه شبانه روز را در قبر بگذراند. در حالیکه بعضی از ترجمه ها، نه همه آنها، حاکی از “در روز سوم” دارند و همه نیز موافق نیستند که “در روز سوم” بهترین ترجمه ایست که برای این آیات انجام شده است. بعلاوه، مرقس فصل 8 آیه 31 می گوید که عیسی” بعد” از سه روز قیام کرد.

بحث پنج شنبه نقطه نظر مصلوب شدن در جمعه را اینگونه توضیح داده، می گوید که وقایع زیادی ( بعضی می گویند حدود 20 واقعه) بین زمان دفن کردن مسیح در عصر جمعه تا صبح روز یکشنبه در جریان بودند. کسانی که به مصلوب شدن در پنج شنبه معتقدند می گویند که چون شنبه، سبت یهودیان، تنها روز کامل بین عصر جمعه و صبح یکشنبه است، بنظر می آید که یکی دو روز اضافه این مشکل را حل می کند و اینطور استدلال می آورند که مثلا اگر شما دوستی را از دوشنبه شب ندیده باشید و او را صبح پنج شنبه ببینید، به او می گویید که سه روز است تو را ندیده ام، در حالیکه عملا 60 ساعت (دو روز و نیم) بوده. اگر عیسی مسیح روز پنج شنبه مصلوب شد، مثل این مثال می توان گفت که سه روز در قبر بوده است.

کسانی که به مصلوب شدن عیسی در چهارشنبه معتقدند، میگویند در آن هفته دو سبت بوده است. بعد از اولین سبت، که در غروب مصلوب شدن بود (مرقس فصل 15 آیه 42 و لوقا فصل 23 آیه های 52 تا 54 )، زنان عطریات خریدند- توجه کنید که بعد از سبت خرید کردند (مرقس فصل 16 آیه 1). این دید که چهار شنبه روز مصلوب شدن بود، می گوید “سبت” در جشن فصح بود (رجوع کنید به لاویان فصل 16 آیه های 29 تا 31، فصل 23 آیه های 24 تا 32 و آیه 39 که در آنها روزهای خیلی مقدس نیز به عنوان سبت خوانده شده اند و سبت الزاما روز هفتم هفته نیست). سبت دوم آن هفته، سبت معمولی هفتگی بود. توجه کنید که در لوقا فصل 23 آیه 56، زنان که بعد از سبت اول عطریات خریده بودند، برگشتند، عطریات را آماده کردند و بعد “در روز سبت استراحت کردند” .عده ای می گویند که زنان نمی توانستند تا بعد از سبت عطریات بخرند، این در حالی است که، قبل از سبت آنها را آماده کرده بودند و این تنها در صورتی امکان دارد که دو سبت وجود داشته است. با این دید که دو سبت وجود داشته، اگر عیسی در پنح شنبه مصلوب شده، روز مقدس (فصح) پنج شنبه غروب شروع شده و غروب جمعه تمام شده یعنی در شروع سبت همیشگی هفتگی که شنبه می باشد. خرید عطریات بعد از سبت اول (فصح) به این معنی بوده که خرید آنها در روز شنبه، شکستن قانون سبت بوده است.

پس بر اساس عقیده مصلوب شدن عیسی مسیح در چهارشنبه، تنها توضیحی که گفته کتاب مقدس را در مورد زنها و عطریات بهم نمی زند و درک دقیقی از متی فصل 12 آیه 40 می دهد، این است که عیسی در چهارشنبه مصلوب شده باشد. روز سبت که روز خیلی مقدسی بود (فصح) در روز پنج شنبه بود، زنان عطریات را (بعد از آن) در جمعه خریداری کردند و به خانه ها برگشتند و در همان روز عطریات را آماده کردند و در شنبه که سبت هفتگی بود استراحت نمودند و بعد عطریات را صبح زود یکشنبه به قبر آوردند. عیسی نزدیک غروب چهارشنبه دفن شد، که در تقویم یهودی روز پنج شنبه محسوب می شود. با استفاده از تقویم یهودی، شما شب پنج شنبه (شب اول) را دارید، پنج شنبه (روز اول)، شب جمعه (شب دوم)، روز جمعه (روز دوم)، شب شنبه (شب سوم)، و روز شنبه (روز سوم). ما دقیقا نمی دانیم که او در چه موقع از روزقیام کرد، اما می دانیم که قبل از طلوع آفتاب در یکشنبه بوده است. این احتمال وجود دارد که او درست بعد از غروب شنبه، که اولین روز هفته در تقویم یهودیان است، قیام کرده باشد. کشف قبر خالی درست بعد از طلوع آفتاب اتفاق افتاده است (مرقس فصل 16 آیه 2) ، یعنی تا قبل از اینکه هوا کاملا روشن شود ( یوحنا فصل 20 آیه 1).

یک مشکل احتمالی با فرضیه چهارشنبه این است که شاگردانی که با عیسی در راه دهکده عموآس بودند، در همان روز قیام مسیح بوده است(لوقا فصل 24 آیه 13). شاگردان، که عیسی را تشخیص نمی دهند، برای او مصلوب شدن عیسی را تعریف می کنند (لوقا فصل 24 آیه 21) و می گویند که “امروز روز سوم از این وقایع است” (لوقا فصل 24 آیه 22). چهارشنبه تا یکشنبه، چهار روز است. یک توضیح احتمالی این است که ممکن است آنها از غروب چهارشنبه که عیسی را دفن کردند، حساب کرده باشند که شروع پنج شنبه در تقویم یهودیان است و پنج شنبه تا یکشنبه را می توان سه روز حساب کرد.

اینکه عیسی مسیح در چه روزی از هفته قیام کرد، اهمیتی ندارد. اگر این مطلب خیلی مهم بود، کلام خدا روز و وقت آن را بطور واضح برای ما بیان کرده بود. چیزی که مهم است این است که او مُرد و سپس با بدن فیزیکی خود زنده شد و از مردگان قیام کرد. چیزی که اهمیت دارد دلیل مرگ اوست که پرداخت بها و تاوان گناهان بشر بود. یوحنا فصل 3 آیه 16 و فصل 3 آیه 36 هر دو می گویند که نتیجه اعتماد کردن به او، بدست آوردن حیات ابدیست. این حقیقت دارای اهمیت می باشد، نه اینکه مصلوب شدن او دقیقا چهارشنبه، پنج شنبه یا جمعه بوده است.

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *